۱۳۸۶/۰۹/۲۸

مراحل ساخت جانپناه سيادر - قله ناز در سال 70

جانپناه سيادر در ارتفاع 3050 متري يال اصلي قله ناز ( 4100 متر) در البرز غربي و در فاصله حدود 35 كيلومتري كرج قرار دارد. اين جانپناه در سال 1370 در كارگاه آهنگري كوچكي ساخته وبه همت جمعي از كوهنوردان كرج در مدت 6 روز محل آن آماده وسپس نصب گرديد
ساخت در كارگاه آهنگري در كرج

روز اول - حمل بار ها به بالا

روز دوم - زير سازي محل نصب

روز سوم - نصب پايه ها

روز چهارم - نصب پوشش هاي بيرون و داخل جانپناه

روز پنجم - نصب پوشش سقف

روز ششم - اتمام كار

همنورداني كه در ساخت جانپناه تلاش كردند

ماشاله نريماني - مظفر جمشيدي - علي كياسنجي - اكبر حيدرزادگان - خسرو رحماني - مسعود منصوري - اصغر نمديان- اكبر هرمزجاني - شادروان ابراهيم مهري و جاويد ثروتيان

جانپناه سيادر - ارديبهشت 85

۱۳۸۶/۰۹/۲۳

ارتفاع زد گي

ا رتفاع زدگي چيست و چرا عارض مي شود و چه بايد كرد ؟
در صعود به ارتفاعات ؛ عارضه شايع در بين افرادي كه كمتر به ارتفاعات صعود كرده اند ؛ عارضه معروف ارتفاع زدگي است . عوامل محيطي و فيزيوتوژيك مختلفي دست به دست هم داده و در نهايت ارتفاع زدگي عارض مي شود . اگر بصورت ساده و خلاصه وار بخواهيم اين عارضه را بررسي كنيم ؛ بايستي بگوييم كه با بالاتر رفتن از ارتفاعات ؛ از فشار هوا كاسته شده و مقدار اكسيژن موجود در هوا نيز رقيق تر مي شود . بدن انسان در كنار كار عضلاني شديد ( صعود از كوه ) كه اكسيژن بيشتري نياز دارد؛ با كاهش فشار هوا و نيز رقيق تر شدن اكسيژن موجود در هواي تنفسي مواجه مي گردد. كاهش فشار هوا سبب مي گردد كه اكسيژن كمتري در ريه ها جذب هموگلوبين خون شود و رقيق تر شدن اكسيژن نيز مشكل را دو چندان كرده و با هر دم ؛ مقدار كمتري اكسيژن وارد ريه ها شده و نهايتا اكسيژن كمتري جذب خون مي گردد . لذا بدن فرد با كمبود اكسيژن مواجه شده و فعل و انفعالات هورموني ويژه اي كه به دستور مغز صورت مي گيرد ؛ باعث بالارفتن فشار خون مي شود تا خون بيشتري از ريه ها عبور كرده و اكسيژن مورد نياز بدن جذب هموگلوبين شود . اين شرايط ( بالا رفتن فشار خون كمبود اكسيژن خون و فعاتيت شديد ) باعث بروز عارضه معروف " ارتفاع زدگي" مي شود كه با خستگي ؛ سردرد ؛ تمايل شديد به خواب ؛ احساس ضربان دردناك نبض در شقيقه ها؛ تهوع ؛ استفراغ .....مشخص مي گردد . تحت اين شرايط بايستي از ادامه صعود خودداري كرده و فرد را در محل مناسبي خوابانده و پتويي را زير سر او قرار داده و پاهاي او را بالاتر از بدنش نگه داشت . كشيدن دستمال خيس به سر و صورت و پيشاني و گيجگاه فرد باعث آرامش وي خواهد گرديد . خوراندن چاي و يا شربت آبليمو بسيار مناسب است . اگر ملاحظه شود كه با اين تدابير حال فرد بهتر نمي شود بايستي نسبت به انتقال او به ارتفاعات پايين تر اقدام نمود . چنين فردي پس از چند بار صعود به ارتفاعات بالاتر و اقامت در آن ارتفاعات ؛ كمتر دچار اين عارضه خواهد شد چرا كه " هم هوايي " انجام گرفته و بدن فرد به عوارض ارتفاعات بالاتر عادت خواهد كرد
(( حميد مقدم ))

۱۳۸۶/۰۹/۱۵

شگفتي هاي غار كهك

روز جمعه 9/9/86
غار زيباي كهك در فاصله 48 كيلومتري سه راه سلفچگان به سمت اصفهان در سمت چپ روستاي محروم كهك قرار
دارد براي رسيدن به دهانه غار از سلفچگان تا سه راهي سمت راست كه تابلو سيمان دليجان قرار دارد فاصله حدود 20كيلومتر است پس از رد شدن ازسه راهي و پشت سر گذاردن روستاي راوه از مسير جاده آسفالته مي توان به روستاي كهك رسيد و از مسير بالاي قبرستان ده ؛ جاده خاكي پهني ما را تا دهانه غار هدايت مي كند . دهانه غار در كف زمين با ورودي تنگي در حدود 50* 60 سانتي متر است . براي ورود به غار بايستي حدود 8 متر اوليه را با طناب به پايين رفت . پس از بازديد از تالارهاي اصلي و بزرگ غار و عبور از مسير هاي زيبا و شگفت انگيز . مي توان به وسيله طناب حمايت و وسايل فني ديواره 10 متري انتهاي غار را بصورت تراورسي به سمت راست صعود كرده و از مسير تونلي بسيار تنگ و باريك و بصورت درازكش به تالارهاي انتهايي غار دست يافت . بلندي بعضي از ستونهاي آهكي غار كهك در حدود 14متر است كه جزء بلند ترين ستون هاي غارهاي آهكي ايران مي باشد

افسوس از اين همه زيبايي ها كه به دست عده اي غارنورد نما!!!!! باين صورت نازيبا درآمده است

۱۳۸۶/۰۹/۰۸

سيب

من به سيبي خوشنودم

۱۳۸۶/۰۹/۰۲

GPS نكاتي در باره

عكس هوايي قلل ناز و كهار

۱۳۸۶/۰۸/۲۱

گزارش تصويري از درفك - آبان 86

قله زيباي درفك مسيررفت : شاه شهيدان مسيربرگشت : جنگل دفراز
ابتداي مسيروهيجان دربالاي ابرها كمپ زير قله جنگل وهزاررنگ جنگل و زيبايي آن
در عمق جنگل
يك راه كم نظير

۱۳۸۶/۰۸/۱۷

صعود زمستانی گرده آلمانها-بهمن 79

طبق برنامه ريزی قبلی گروه خانه کوهنوردان کرج وتمرينات مکررتصميم گرفتيم که 13 بهمن 79 برای صعود زمستانی گرده آلمانها بطرف منطقه حرکت کنيم . برای سهولت در کار و جلوگيری از کوله کشی سنگين ، دو ماه قبل (در آذر ماه )کليه بارها را در 8 عدد بشکه کوچک جاسازی کرده و طی يک برنامه دو روزه در پناهگاه سرچال قرار داده بوديم .

روزاول – پنجشنبه 13 بهمن ساعت 11 قبل از ظهر همراه با 3 نفرازاعضای تيم ( مجيد ثقفی – امير مقيمی – اسماعيل نصرالهی ) از کرج بطرف رود بارک حرکت می کنيم . ساعت 4 بعدازظهر به پناهگاه رودبارک رسيده و پس از بررسی مجدد لوازم و هماهنگی براي گرفتن وانت براي فردا ، شب را باميد فردايی بهتر سپری می کنيم .

روز دوم – جمعه 14 بهمن صبح زود در ساعت 30/6 با وانت بطرف برير حرکت می کنيم . برف در مسير کم است ولی بعلت سردی و يخبندان جاده مجبور می شويم از زنجير چرخ براي وانت استفاده کنيم . در نزديکی ونداربن از ماشين پياده شده و حرکت خود را به طرف سرچال آغاز می کنيم . پس از نيم ساعت به گوسفند سرای برير رسيده و از سمت راست رودخانه به طرف کشتی سنگ راه خود را آغاز مي كنيم . تيم کوهنوردی مشترک آ رش و دماوند برای گشايش مسير بر ديواره علم کوه در منطقه حضور دارند و چند نفر شب قبل را در زير کشتی سنگ گذرانده و در حال بردن بارها بطرف سرچال هستند . در ساعت 30/10 به کشتی سنگ می رسيم و پس از استراحت مختصری بطرف بالا حرکت می کنيم .

کوهنوردان دانشگاه صنعتی شريف نيزدرکنار کشتی سنگ در حال استراحت هستند . پس از ساعتها تلاش و پشت سر گذاشتن کنگلکها در يک هواي بسيار سرد و توام با باد شديد به بالاي ليزبنك مي رسيم .
با ديدن پناهگاه سرچال انرژی ما دو چندان شده و در ساعت 45/16 با استقبال گرم کوهنوردان آرش و دماوند و پذيرايي با چای داغ از ما وارد پناهگاه سرد سرچال می شويم . هوای بيرون واقعا سرد و حدود 20 درجه زير صفر و آسمان نيمه ابری است . طبق برنامه در صورت مساعد بودن هوا فردا بطرف گردنه شانه کوه حرکت خواهيم کرد . شب پس از خوردن سوپ گرمی به داخل کيسه خوابهايمان می خزيم .
روز سوم – شنبه 15 بهمن هوای بيرون طوفانی است و باد شديدی مي وزد و لحظه به لحظه بر خرابی هوا افزوده می شود ولی با اين حال تصميم مي گيريم كه مقداری از بارها را به علم چال منتقل كنيم . در ساعت 12 امير و مجيد و اسماعيل بارها را که شامل چادر و وسايل فنی و آذوقه است را برداشته و به طرف علم چال حركت مي كنند . پس از بارگذاری در ساعت 30/16 خسته و يخ زده دريک هوای طوفانی به سرچال برمی گردند . من نيزدر اين فاصله فرصتی پيدا مي كنم تا با بزرگ مرد کوهنوردی ايران آقای محمد نوری چند ساعتی گپ بزنم . هوای بيرون کاملا طوفانی با بارش برف و همراه کولاکي شديد است و باد با شدت خود را به در پناهگاه می کوبد و گويي به حضور ما در آنجا اعتراض مي كند . ولي ما شب خوبی را در جمع ديگر دوستان کوهنورد در پناهگاه می گذرانيم . به اميد لحظه ها ي خوبي كه فردا در پيش خواهيم داشت . روز چهارم – يکشنبه 16 بهمن ساعت 12 ظهر – هوای بيرون سرد و ابری و کاملا مه آلود است . از اوايل شب گذشته بارش برف لحظه ای قطع نشده و شدت باد آنچنان زياد بوده که داخل پناهگاه و زير در و پنجره ها پر از برف است و برای آب کردن برف ديگر احتياجي به برفهای بيرون پناهگاه نيست !! با بچه ها در هوای سرد پناهگاه با درست کردن سوپ و چاي و يادآوری خاطرات گذشته ، لحظه ها را به کندی سپری می کنيم . طبق گزارشی که از كرج با موبايل گرفته ايم احتمالا در دو روز آينده نيز هوا خراب است . در ميان وسايلی که در
آذر ماه بارگذاری کرده بوديم نايلونی پر از شکلات و تنقلات پيدا کرديم که متعلق به دو نفر از کوهنوردان کلوپ دماوند بود که 20 روز پيش بقصد صعود گرده به منطقه آمده ولي بعلت خرابی هوا موفق به صعود نشده و برای ما طبق يادداشتی موفقيت آرزو کرده بودند که جا دارد از انها هم تشکر کنيم و آرزوی موفقيت در تمامی مراحل زندگی را داشته باشيم . با موبايل آقای موسوی نژاد ( سرپرست تيم مشترک تهران ) توانستيم با خانه هايمان تماس بگيريم و حال و هوای اينجا را گزارش كنيم (با تشکر ازآقای موسوی نژاد ) . در حال نوشتن گزارشم بودم كه امير مرا دعوت به صرف چای داغ در هوای سرد و يخزده پناهگاه می کند که نمی شود رد کرد . تا فردا .

روز پنجم – دوشنبه 17 بهمن آسمان کاملا صاف است و يک تکه ابر ديده نمی شود ولی هوا خيلی سرد است . شب گذشته حدود 50 سانت برف باريده . پس از جمع کردن لوازم و بستن کوله ها در ساعت 10 صبح حركت كرده سرچال را بطرف علم چال پشت سر می گذاريم . ساعت 30/12 به علم چال می رسيم و لوازمی را که 2 روز قبل در آنجا گذاشته بوديم در کوله ها جا داده و بطرف گردنه شانه کوه – ميان سه چال حرکت خود را آغاز می کنيم .

مسير تا گردنه واقعا" نفس گير و همراه با برف کوبی زياد است . پس از رد شدن از گردنه و برای درگير نشدن با بهمن سهمناک شانه کوه مجبور به صعود قله شانه کوه می شويم و از مسير پشت شانه کوه و پس از بريدن چند بهمن كوچك ( با استفاده از طناب ) در ساعت 15/17 دقيقه در اوج خستگی ولی با انرژی و روحيه دو چندان به گردنه شانه کوه و اول مسير گرده می رسيم . با استفاده از بيلچه برف محل کمپ را آماده کرده و پس از برپايی چادر در هوايی سرد و خشک ، شب پراميدی را آغاز می کنيم . هوای بيرون آرام و آسمان پر ستاره است . در تاريکی شب از عمق علم چال و نزديک ديواره چراغهايی سوسو می زنند که گرمای خاصی را به ما می بخشند . در ضمن بچه های دانشگاه شريف نيز کمپ خود را در علم چال برای صعود ديواره برپا کرده اند . روز ششم – سه شنبه 18 بهمن ساعت 8 صبح در دمای زير 20 درجه زير صفر کمپ را پشت سر گذاشته و دو كرده شده شروع به صعود می کنيم . تيم اول من و مجيد و تيم دوم امير و اسماعيل هستند . شب قبل هوا کاملا سرد و به 30 درجه زير صفر هم رسيده بود . در داخل چادر جای تکان خوردن نداشتيم و چادر از بيرون کاملا يخ زده و از درون طوری برفک و قنديل بسته بود که احساس می کرديم در اتاق برفی خوابيده ايم ! از اول صبح که شروع به صعود طول اول مسير گرده کرديم با نوازش باد سردی مواجه شدم که در چند ثانيه احساس کردم که بصورت آدم يخزده اي در آمده ام . پس از رد شدن از سه رکابی و دو رکابی مواجه با حجم عظيمی از برف شديم که غيرقابل باور بود . گرده و برفكوبي !!!! پس از دو ساعت تلاش مضاعف از آن منطقه رد شده و به صعود سرد ولی با انگيزه خود ادامه می دهيم . بعضی وقت ها تشويق های دوستان از پايين انرژی فوق العاده ای به ما می دهد . در ساعت 6 بعداز ظهر در زير مسير تک رکابی ( بالای تراورس طناب قرمز) پس از يک طول اشتباهی صعود کردن بخاطر تاريك شدن هوا تصميم به شب خوابی می گيريم . من که بيش از ده بار گرده را در فصل هاي مختلف صعود کرده ام ، شناخت مسيرها در بعضی جاها کاملا ناآشنا و مبهم به نظر می رسد و باور کردنی نيست که يک مسير دو ساعته را بطور مداوم ده ساعته صعود کرده باشيم . تا گردنه شانه کوه دوربين فيلمبرداری کار می کند ولی در طی مسيرگرده متاسفانه كاملا يخ زده و امكان فيلمبرداري را از دست مي دهيم .

در يک تاقچه کوچک شيبدار کمی برفها را جابجا کرده و در حالی که در طناب حمايت هستيم با کفش و لباسهای يخ زده و برفی داخل کيسه خواب می رويم . سردی هوا همراه با وزش باد از کيسه خواب و کفش و لباس نفوذ کرده و استخوانمان را می ترکاند . اصلا نمی شود خوابيد و مبارزه بين خستگی و تشنگی و سرما تا صبح ادامه دارد . در اين ميان اراده انسان است که پيروز می شود و بس . نور چراغ های کلاردشت كه از دور ديده مي شود انگار به ما گرمي مي دهد و اميد زنده بودن را . روز هفتم – چهار شنبه 19 بهمن بالاخره هوا روشن می شود . امير احساس می کند چشمهايش يخ زده ولی مجيد با گرمای دستش يخ مژه هاي پلک هايش را آب می کند و امير بينايی خود را بدست می آورد ! ساعت 8 صبح مانند آدمكهای کوکی و يخ زده پس از جمع کردن کيسه خواب ها اولين طول مسير را بطرف تک رکابی برمی داريم . کيسه خواب من طوری از زير يخ زده که با درد سر زياد و به زور کفش در داخل کوله ام جا مي گيرد.

پس از صعود كردن دو طول کامل در ساعت 12 ظهر تيم ما به سنگ سماور می رسد . سخت ترين کار حمايت کردن نفر بعد می باشد ، چون يک جا ساکن ايستاده اي و هيچ تحرکی نداری و امکان يخ زدن انگشتان دست و پايت وجود دارد توصيه مي شود كه حتي در هنگام عکسبرداری و فيلمبرداري هم به هيچ عنوان حتی برای يک لحظه نبايد روکش دستکش را درآورد .

از کنار سنگ سماور آخرين طول های مسير را صعود می کنيم و زمانی که مجيد داد می زند : " جاويد تمام شد " با انرژی دو چندان خبر را به امير که در حال صعود مسير زير سنگ سماور است می رسانم . در ساعت 30/3 به بالای گرده می رسيم و چشم انداز قله و جانپناه خرسان بسيار چشم نواز است . در حالی که امير و اسماعيل در حال صعود آخرين طول مسير هستند و امير در حال دادن روحيه به اسماعيل خسته است ، ما رسيدن به انتهای مسير را با غريو شادی به دوستانی که در حال تلاش در علم چال هستند را اعلام می کنيم . ما بطرف جانپناه خرسان سرازير می شويم . ولي با صحنه غير قابل توصيفي مواجه مي شويم : جانپناهي بدون در و پر از برف ! با كلنگ شروع به کندن برف های يخ زده جلو در پناهگاه ميکنيم . پس از نيم ساعت تلاش داخل جانپناه می شويم . سکوی داخل با تخته های شکسته و يک در ميان قابل استفاده است و در مقايسه با محل شب مانی شب قبل ، اينجا شبيه يک هتل چند ستاره است ! پس از يک ساعت امير و اسماعیل نيز به ما ملحق می شوند و همديگر را درآغوش کشيده و به هم تبريک می گوئيم . به كمك برف آب کردن توسط چراغ بنزينی ، يک چای داغ داغ وپشت سر آن يک ليوان سوپ گرم تمام خستگی و گشنگی و تشنگی دو روزه ما را کمی رفع می کند . شب را در مکان بسته و عاری از باد ولی همچنان سرد به آرامی و با يادآوری اتفاقات چند روز گذشته سپری می کنيم .

روز هشتم – پنجشنبه 20 بهمن پس از گذراندن شبی آرام و استراحت نسبتا خوبی ساعت 9 صبح بعد از گرفتن عکس يادبود ( دوربين فيلمبرداری هنوز کار نمی کند ) از مسير يخچال اسپيلت به طرف پايين حرکت می کنيم . پس از رد شدن از دو دهليز، از دهليز پر شيب و يخ زده سومی نزديك صخره ها شروع به فرود می کتيم . از وسط هاي دهليزبه علت شيب تند و يخ زده بودن برف با استفاده از طناب و حمايت 150 متر فرود آمده و بقيه مسير را از حاشيه شيب پايين می آئيم . پس از 5/1 ساعت به کف يخچال رسيده و پس از استراحت کوتاهي مسير پر شيب و طاقت فرسای گردنه شانه کوه را صعود می کنيم . در ساعت 2 بعد از ظهر به گردنه رسيده و سريعا شروع به جمع کردن کمپ بجا مانده می كنيم . از سمت راست بهمن مهيب شانه کوه و چسبيده به ديواره های اطراف فرود دهشتناک خود را آغاز می کنيم که در ابتدای فرود با صدای مهيبی که از زير پا بلند می شود بر جای خود ميخکوب شده و دوباره به آرامی و با فاصله کافی از هم ادامه راه داده و پس از ساعتی در کف علم چال و در نزديکی سکو با استقبال گرم و همراه با کمپوت آلبالو کوهنوردان دانشگاه صنعتی شريف در جلو اتاقك برفی شان مواجه می شويم . با تشکر فراوان از دوستان صنعتي شريف وبا آرزوي موفقيت براي آنها . بطرف سرچال سرازير می شويم . در ساعت 30/5 بعد از ظهر با خستگی زياد و حداقل انرژی مانده خود را به پناهگاه سرچال می رسانيم . در آنجا با بچه های گروه شقايق کرج روبرو می شويم . ( ياد جواد حضرتی به خير) . شب خوبی را در پناهگاه سرچال با آنها به صبح می رسانيم . روز نهم – جمعه 21 بهمن امروز صبح پس از استراحت کامل در سر چال و بعد از جمع آوری وسايل و چيدن آنها در کوله ها و پشت سر گذاشتن چندين ردپا در برفهای گرده آلمانها و با کلی خاطرات فراموش نشدنی بطرف پناهگاه رودبارک و از آنجا هم عازم کرج می شويم .
نفرات:جاوید ثروتیان-مجید ثقفی-امیر مقیمی-اسماعیل نصراللهی
تهیه کننده: جاوید ثروتیان

۱۳۸۶/۰۸/۰۷

تقويم ورزشي 3ماهه پاييز 86

برای مشاهده بر روی عکس کلیک کنید

۱۳۸۶/۰۶/۲۸

صعود زمستاني كندوان به علم كوه ــ بهمن 80

بنام خدا
(( صعود زمستاني كندوان به علم كوه ــ بهمن 80 ))
روز اول ـ پنجشنبه 18/11/80 پس از تجمع در تربيت بدني كرج و كنترل كردن دوباره وسايل شخصي و عمومي و بسته بندي و چيدن آنها در كوله ها با بدرقه گرم رياست محترم تربيت بدني جناب آقاي گل محمدي و تني چند آز مسئولين محترم و با حضور اعضاي گروه در ساعت 5/2 بعد از ظهر بطرف جاده چالوس حركت مي كنيم . تعداد اعضاي تيم پنج نفر مي باشد . مسير جاده چالوس را در يك هواي خوب زمستاني با ماشين صادق ناصر خاكي يكي از اعضاي گروه و با همراهي حسين عبادتي و مرتضي علافي ادامه داده و پس از پر كردن ظروف بنزين در نساء به اول تونل كندوان ميرسيم ، به علت باز بودن تونل كندوان جاده كناره بسته و پر از برف مي باشد و هر دو طرف جاده با ريختن خاك وسنگ مسدود شده است . با پيشنهاد صادق تصميم مي گيريم كه بابرداشتن سنگها مسير جاده كناره را با ماشين ادامه بدهيم ، پس از بستن زنجير چرخها از طريق جاده بطرف گردنه براه مي افتيم ولي بعلت برف زياد و گذر از چند پيچ ديگر ماشين از حركت باز مي ايستد .كوله ها را بدوش انداخته وپس از خداحافظي از بچه ها از يك شيب بسيار تند بالامي رويم .بعد از يك ساعت به جاده رسيده و از طريق جاده پر از برف و در تاريكي و باد شديد بطرف گردنه حركت كرده و در ساعت 30/7 دقيقه به بالاي گردنه ميرسيم . بر روي قسمتي از جاده كه آسفالت معلوم است اقدام به بر پايي چادرها كرده و شب را در يك هواي سرد سپري مي كنيم .

روز دوم ــ جمعه 19/11/80 صبح زود به علت سردي بيش از حد هوا از خواب بيدار شده وپس از جمع كردن چادر ها و وسايل در ساعت 7 صبح به طرف قله رادار در سمت چپ گردنه حركت خود را آغاز مي كنيم . در بالاي گردنه باد ملايمي از سمت كرج به سمت چالوس مي وزد . بعد از صعود قله رادار در روبرو به يك خط الراس طولاني بر مي خوريم كه تا دره اندرسم كشيده شده است .

به علت حجم زياد برف و سنگيني كوله ها ، با مصرف انرژي زيادي حركت به كندي ادامه پيدا مي كند . در انتهاي خط الراس به يك قله سنگي برخورد مي كنيم كه مجبور به صعود و فرود طولاني از آن شده و بالاخره در ساعت 4 بعد از ظهر به گردنه اندرسم ميرسيم . در روي برف كم گردنه در يك هواي آرام چادر ها را بر پا كرده و پس از تهيه آب از ذوب كردن برف وصرف شام از فرط خستگي به خواب مي رويم .

روز سوم ــ شنبه 20/11/80 پس از بيداري از خواب و صرف صبحانه و بستن وسايل در ساعت 30/7 دقيقه از يك شيب تند يخ زده به روي خط الراس مي رسيم . مسافت طولاني خط الراس را در يك هواي نسبتا خوب ادامه داده و در ساعت 11 قله كندوان اصلي را صعود مي كنيم . بر روي قله تلفن همراه آنتن مي داد كه موفق شديم با كرج تماس بگيريم . از قله كندوان تمامي مسير كاملا مشخص بود و خود نمايي مي كرد . ما به طرف قله سرداب رود مسير خود را ادامه ميدهيم . پس از قله كندوان قسمت هايي از مسير سنگي بود كه با شيب تندي به سمت قله سرداب رود ادامه پيدا ميكرد . در ساعت 5/2 بعد از ظهر به اول يال قله سرداب رود رسيده كه پس از صرف سرپايي ناهار در بالاي يك شيب برفي ، در حالي كه باد خيلي شديدي مي وزيد قله سرداب رود را از زير يال پر برف و خفته قله به سمت راست تراورس كرده ودر ساعت 5 بعداز ظهر به گردنه بعد از قله مي رسيم . بخاطر وزش شديد باد . گردنه را حدود صد متري پايين رفته و در شيب ملايمي با بيلچه برف به درست كردن محل چادرها اقدام ميكنيم . پس از برپايي چادرها براي در امان ماندن از نفوذ شلاق باد با بلوك هاي برفي دور چادرها را ديوار كشيده و به استراحت مي پردازيم

روز چهارم ــ يكشنبه 21/11/80 در يك هواي خيلي سرد و باد شديدكه از اول شب تا صبح ادامه داشت چادرها را با زحمت زياد جمع كرده ودر ساعت 7 صبح بطرف قله آبند حركت مي كنيم . تمامي مسير از روي خط الراس بسيار طولاني با فراز و نشيب هاي بسيار ادامه پيدا مي كند . در طول مسير شدت باد آنچنان زياد بود كه يك طرف بدنمان از شدت سرما كاملا بي حس شده بود سمت چپ مسير از نقاب هاو منقارهاي برفي بزرگي تشكيل شده بود كه در بعضي از جاها مجبور به عبور از روي آنها مي شويم . بعد از عبور از يك تيغه بسيار خطر ناك و طولاني و پشت سر گذاشتـن چند گردنه ديگر . زير قلـه آبند در ارتفاع 3650 متري داخل يك چاله كه شدت باد در آنجا كمتر بود در زير ديواره گچي پس از آماده سازي محل بر پايي كمپ درساعت 8 شب به داخل چادرها رفته و به اميد فردايي بهتر بخواب مي رويم .
روز پنجم ــ دوشنبه 22/11/80 در يك هواي نيمه ابري پس از خوردن صبحانه و جمع كردن كمپ كه بعلت يخ زدگي كار را مشكل كرده بود از يك شيب تند كاملا يخ زده در ساعت 30/7 دقيقه صعود خود را آغاز مي كنيم . پس از دور زدن يك گرده سنگي طولاني و مشكل . گردنه بين قلل گچ بزرگ و آبند را پشت سر گذاشته و در ساعت 11 قله آبند به ارتفاع 4200 متر را صعود مي كنيم . بعد از قله آبنـد از يك شيب خيلي تند فرود آمده و به مسير خود ادامه مي دهيم كه دراين روز موفق به صعود قلل نمه چال بزرگ و كوچك . سه كنج . زرين كوه ( ماسه چال ) و سيلـوز ميشويم . در ساعت 5 بعد از ظهر در گردنه زير قله سياه ليز كمپ خود را برقرار مي كنيم .

(قله آبند) روز ششـم ــ سه شنبه 23/11/80 بعلت طوفاني شدن هوا و بارش شديد برف كه از نيمه هاي شب قبل همچنان ادامه داشت در چادر مانده وتمام روز نتوانستيم خارج شويم و اين شرايط تا صبح فردا همراه با وزش شديد باد كماكان ادامه داشت .

روز هفتم ــ چهار شنبه 24/11/80 صبح زود از خواب بيدار شده و در ساعت 8 در هواي نيمه ابري كه توام با باد ملايم و هواي بشدت سردي بود كمپ را جمع كرده و مسير خود را بطرف بالا ادامه ميدهيم . ابتدا قله سياه ليـز را صعـود كرده و پس از پشت سر گذاشتن يك تيغه سنگي با شيبي بسيار تند . قلل آلانه- سر بند و سه برار را پشت سر مي گذاريم . در شرايطي كه بارش برف شروع شده مسير از روي تيغه هاي سنـگي باريك كه در سمت راست نقاب هاي برفـي خيلي بزرگي تشكيل شده بود ادامه پيدا مي كند و قلل آلانه سر و تخت خرس را صعود مي كنيم .

در ساعت 2 بعدازظهر شدت كولاك و بارش برف بحدي رسيده بود كه امكان ديد بيش از چند متر امكان پذيرنبود و ما در چنين شرايطي موفق مي شويم كه قلل تيغه اي خرس چر كوچك و بزرگ را صعود كرده و در ساعت 4 بعدازظهر در گردنه زير قله لشكركها چادرهاي خود را در شرايط جوي خيلي بد بر پا كرده و شب را در زير ضربات شديد باد و بارش برفي سنگين سپري مي كنيم . روز هشتم ــ پنجشنبه 25/11/80 صبح خيلي زود در حالي كه بارش برف همراه با كولاك بشدت ادامه داشت يكي ار چادرها بر اثر شدت طوفان پاره شد كه همه نفرات تيم ( پنج نفر ) مجبور شديم در شرايط واقعا بد آنروز را دريك چادر اجبارا سپري كنيم .

از ساعت 4 بعد از ظهر همانروز بارش برف قطع شد . ولي بنا به گزارش هوا شناسي كه از راديو اعلام مي كردد و براي چند روز آينده اوضاع جوي را بد پيش بيني مي كند . تصميم به باز گشت در فردا صبح آنروز بطرف پايين مي گيريم و شب را پنج نفري در يك چادر كوچك و تنگ بطور نشسته سپري مي كنيم .

روز نهم ــ جمعه 26/11/80 در يك هواي خيلي سرد ونيمه ابري بعد از جمع كردن وسايل در ساعت 8 صبح از طريق دره دمچه بطرف روستاي پراچان سرازير مي شويم . پس از عبور از چند شيب بهمني خطرناك . در ساعت 11 به اول دره مي رسيم كه در آنجا با برف سنگيني كه در طي هفته گذشته باريده بود مواجه مي شويم . بعلت برف زيادي كه دركف دره جمع شده بود پيشروي ما به كندي انجام ميشود كه بدليل كمي وقت و رسيدن به رودخانه تصميم مي گيريم كه بقيه مسير حركت خود را از كف رودخانه ادامه بدهيم . پس از 4 ساعت تلاش سخت كه تمامي لباسها و وسايلمان خيس شده بود به روستاي پراچان مي رسيم و از آنجا با تهيه ماشين روانه

كرج مي گرديم

قله خرس چر 4030

قله هاي صعود شده در اين برنامه عبارتند از : 1 – قلل كنـدوان 1 و 2 2 – قله سـر درود 3 – قله آبـند 4200 متر 4 – قله نمـه چال بزرگ 3847 متر 5 – قله نمـه چال كوچك 3840 متر 6 – قله سه كنـج 4080 متر 7 – قله زرين كوه ( ماسه چال ) 4200 متر 8 – قله سيـلوز 3860 متر 9 – قله سياه ليـز 3975 متر 10 – قله آلانه سر بنـد 3840 متر 11 – قله سـه بـرار 3700 متر 12 – قله كت غـار 3749 متر 13 – قله آلانه سـر 4050 متر 14 – قله تخت خـرس 4000 متر 15 – قله خـرس چـر 4030 متر اعضاي تيم صعود كننده : 1 – حميد عليـا 2 – احسان پرتوي نيـا 3 – مجيد ثقفـي 4 ـ امير مقيمـي 5 – جاويد ثروتيـان