۱۳۸۶/۰۸/۱۷

صعود زمستانی گرده آلمانها-بهمن 79

طبق برنامه ريزی قبلی گروه خانه کوهنوردان کرج وتمرينات مکررتصميم گرفتيم که 13 بهمن 79 برای صعود زمستانی گرده آلمانها بطرف منطقه حرکت کنيم . برای سهولت در کار و جلوگيری از کوله کشی سنگين ، دو ماه قبل (در آذر ماه )کليه بارها را در 8 عدد بشکه کوچک جاسازی کرده و طی يک برنامه دو روزه در پناهگاه سرچال قرار داده بوديم .

روزاول – پنجشنبه 13 بهمن ساعت 11 قبل از ظهر همراه با 3 نفرازاعضای تيم ( مجيد ثقفی – امير مقيمی – اسماعيل نصرالهی ) از کرج بطرف رود بارک حرکت می کنيم . ساعت 4 بعدازظهر به پناهگاه رودبارک رسيده و پس از بررسی مجدد لوازم و هماهنگی براي گرفتن وانت براي فردا ، شب را باميد فردايی بهتر سپری می کنيم .

روز دوم – جمعه 14 بهمن صبح زود در ساعت 30/6 با وانت بطرف برير حرکت می کنيم . برف در مسير کم است ولی بعلت سردی و يخبندان جاده مجبور می شويم از زنجير چرخ براي وانت استفاده کنيم . در نزديکی ونداربن از ماشين پياده شده و حرکت خود را به طرف سرچال آغاز می کنيم . پس از نيم ساعت به گوسفند سرای برير رسيده و از سمت راست رودخانه به طرف کشتی سنگ راه خود را آغاز مي كنيم . تيم کوهنوردی مشترک آ رش و دماوند برای گشايش مسير بر ديواره علم کوه در منطقه حضور دارند و چند نفر شب قبل را در زير کشتی سنگ گذرانده و در حال بردن بارها بطرف سرچال هستند . در ساعت 30/10 به کشتی سنگ می رسيم و پس از استراحت مختصری بطرف بالا حرکت می کنيم .

کوهنوردان دانشگاه صنعتی شريف نيزدرکنار کشتی سنگ در حال استراحت هستند . پس از ساعتها تلاش و پشت سر گذاشتن کنگلکها در يک هواي بسيار سرد و توام با باد شديد به بالاي ليزبنك مي رسيم .
با ديدن پناهگاه سرچال انرژی ما دو چندان شده و در ساعت 45/16 با استقبال گرم کوهنوردان آرش و دماوند و پذيرايي با چای داغ از ما وارد پناهگاه سرد سرچال می شويم . هوای بيرون واقعا سرد و حدود 20 درجه زير صفر و آسمان نيمه ابری است . طبق برنامه در صورت مساعد بودن هوا فردا بطرف گردنه شانه کوه حرکت خواهيم کرد . شب پس از خوردن سوپ گرمی به داخل کيسه خوابهايمان می خزيم .
روز سوم – شنبه 15 بهمن هوای بيرون طوفانی است و باد شديدی مي وزد و لحظه به لحظه بر خرابی هوا افزوده می شود ولی با اين حال تصميم مي گيريم كه مقداری از بارها را به علم چال منتقل كنيم . در ساعت 12 امير و مجيد و اسماعيل بارها را که شامل چادر و وسايل فنی و آذوقه است را برداشته و به طرف علم چال حركت مي كنند . پس از بارگذاری در ساعت 30/16 خسته و يخ زده دريک هوای طوفانی به سرچال برمی گردند . من نيزدر اين فاصله فرصتی پيدا مي كنم تا با بزرگ مرد کوهنوردی ايران آقای محمد نوری چند ساعتی گپ بزنم . هوای بيرون کاملا طوفانی با بارش برف و همراه کولاکي شديد است و باد با شدت خود را به در پناهگاه می کوبد و گويي به حضور ما در آنجا اعتراض مي كند . ولي ما شب خوبی را در جمع ديگر دوستان کوهنورد در پناهگاه می گذرانيم . به اميد لحظه ها ي خوبي كه فردا در پيش خواهيم داشت . روز چهارم – يکشنبه 16 بهمن ساعت 12 ظهر – هوای بيرون سرد و ابری و کاملا مه آلود است . از اوايل شب گذشته بارش برف لحظه ای قطع نشده و شدت باد آنچنان زياد بوده که داخل پناهگاه و زير در و پنجره ها پر از برف است و برای آب کردن برف ديگر احتياجي به برفهای بيرون پناهگاه نيست !! با بچه ها در هوای سرد پناهگاه با درست کردن سوپ و چاي و يادآوری خاطرات گذشته ، لحظه ها را به کندی سپری می کنيم . طبق گزارشی که از كرج با موبايل گرفته ايم احتمالا در دو روز آينده نيز هوا خراب است . در ميان وسايلی که در
آذر ماه بارگذاری کرده بوديم نايلونی پر از شکلات و تنقلات پيدا کرديم که متعلق به دو نفر از کوهنوردان کلوپ دماوند بود که 20 روز پيش بقصد صعود گرده به منطقه آمده ولي بعلت خرابی هوا موفق به صعود نشده و برای ما طبق يادداشتی موفقيت آرزو کرده بودند که جا دارد از انها هم تشکر کنيم و آرزوی موفقيت در تمامی مراحل زندگی را داشته باشيم . با موبايل آقای موسوی نژاد ( سرپرست تيم مشترک تهران ) توانستيم با خانه هايمان تماس بگيريم و حال و هوای اينجا را گزارش كنيم (با تشکر ازآقای موسوی نژاد ) . در حال نوشتن گزارشم بودم كه امير مرا دعوت به صرف چای داغ در هوای سرد و يخزده پناهگاه می کند که نمی شود رد کرد . تا فردا .

روز پنجم – دوشنبه 17 بهمن آسمان کاملا صاف است و يک تکه ابر ديده نمی شود ولی هوا خيلی سرد است . شب گذشته حدود 50 سانت برف باريده . پس از جمع کردن لوازم و بستن کوله ها در ساعت 10 صبح حركت كرده سرچال را بطرف علم چال پشت سر می گذاريم . ساعت 30/12 به علم چال می رسيم و لوازمی را که 2 روز قبل در آنجا گذاشته بوديم در کوله ها جا داده و بطرف گردنه شانه کوه – ميان سه چال حرکت خود را آغاز می کنيم .

مسير تا گردنه واقعا" نفس گير و همراه با برف کوبی زياد است . پس از رد شدن از گردنه و برای درگير نشدن با بهمن سهمناک شانه کوه مجبور به صعود قله شانه کوه می شويم و از مسير پشت شانه کوه و پس از بريدن چند بهمن كوچك ( با استفاده از طناب ) در ساعت 15/17 دقيقه در اوج خستگی ولی با انرژی و روحيه دو چندان به گردنه شانه کوه و اول مسير گرده می رسيم . با استفاده از بيلچه برف محل کمپ را آماده کرده و پس از برپايی چادر در هوايی سرد و خشک ، شب پراميدی را آغاز می کنيم . هوای بيرون آرام و آسمان پر ستاره است . در تاريکی شب از عمق علم چال و نزديک ديواره چراغهايی سوسو می زنند که گرمای خاصی را به ما می بخشند . در ضمن بچه های دانشگاه شريف نيز کمپ خود را در علم چال برای صعود ديواره برپا کرده اند . روز ششم – سه شنبه 18 بهمن ساعت 8 صبح در دمای زير 20 درجه زير صفر کمپ را پشت سر گذاشته و دو كرده شده شروع به صعود می کنيم . تيم اول من و مجيد و تيم دوم امير و اسماعيل هستند . شب قبل هوا کاملا سرد و به 30 درجه زير صفر هم رسيده بود . در داخل چادر جای تکان خوردن نداشتيم و چادر از بيرون کاملا يخ زده و از درون طوری برفک و قنديل بسته بود که احساس می کرديم در اتاق برفی خوابيده ايم ! از اول صبح که شروع به صعود طول اول مسير گرده کرديم با نوازش باد سردی مواجه شدم که در چند ثانيه احساس کردم که بصورت آدم يخزده اي در آمده ام . پس از رد شدن از سه رکابی و دو رکابی مواجه با حجم عظيمی از برف شديم که غيرقابل باور بود . گرده و برفكوبي !!!! پس از دو ساعت تلاش مضاعف از آن منطقه رد شده و به صعود سرد ولی با انگيزه خود ادامه می دهيم . بعضی وقت ها تشويق های دوستان از پايين انرژی فوق العاده ای به ما می دهد . در ساعت 6 بعداز ظهر در زير مسير تک رکابی ( بالای تراورس طناب قرمز) پس از يک طول اشتباهی صعود کردن بخاطر تاريك شدن هوا تصميم به شب خوابی می گيريم . من که بيش از ده بار گرده را در فصل هاي مختلف صعود کرده ام ، شناخت مسيرها در بعضی جاها کاملا ناآشنا و مبهم به نظر می رسد و باور کردنی نيست که يک مسير دو ساعته را بطور مداوم ده ساعته صعود کرده باشيم . تا گردنه شانه کوه دوربين فيلمبرداری کار می کند ولی در طی مسيرگرده متاسفانه كاملا يخ زده و امكان فيلمبرداري را از دست مي دهيم .

در يک تاقچه کوچک شيبدار کمی برفها را جابجا کرده و در حالی که در طناب حمايت هستيم با کفش و لباسهای يخ زده و برفی داخل کيسه خواب می رويم . سردی هوا همراه با وزش باد از کيسه خواب و کفش و لباس نفوذ کرده و استخوانمان را می ترکاند . اصلا نمی شود خوابيد و مبارزه بين خستگی و تشنگی و سرما تا صبح ادامه دارد . در اين ميان اراده انسان است که پيروز می شود و بس . نور چراغ های کلاردشت كه از دور ديده مي شود انگار به ما گرمي مي دهد و اميد زنده بودن را . روز هفتم – چهار شنبه 19 بهمن بالاخره هوا روشن می شود . امير احساس می کند چشمهايش يخ زده ولی مجيد با گرمای دستش يخ مژه هاي پلک هايش را آب می کند و امير بينايی خود را بدست می آورد ! ساعت 8 صبح مانند آدمكهای کوکی و يخ زده پس از جمع کردن کيسه خواب ها اولين طول مسير را بطرف تک رکابی برمی داريم . کيسه خواب من طوری از زير يخ زده که با درد سر زياد و به زور کفش در داخل کوله ام جا مي گيرد.

پس از صعود كردن دو طول کامل در ساعت 12 ظهر تيم ما به سنگ سماور می رسد . سخت ترين کار حمايت کردن نفر بعد می باشد ، چون يک جا ساکن ايستاده اي و هيچ تحرکی نداری و امکان يخ زدن انگشتان دست و پايت وجود دارد توصيه مي شود كه حتي در هنگام عکسبرداری و فيلمبرداري هم به هيچ عنوان حتی برای يک لحظه نبايد روکش دستکش را درآورد .

از کنار سنگ سماور آخرين طول های مسير را صعود می کنيم و زمانی که مجيد داد می زند : " جاويد تمام شد " با انرژی دو چندان خبر را به امير که در حال صعود مسير زير سنگ سماور است می رسانم . در ساعت 30/3 به بالای گرده می رسيم و چشم انداز قله و جانپناه خرسان بسيار چشم نواز است . در حالی که امير و اسماعيل در حال صعود آخرين طول مسير هستند و امير در حال دادن روحيه به اسماعيل خسته است ، ما رسيدن به انتهای مسير را با غريو شادی به دوستانی که در حال تلاش در علم چال هستند را اعلام می کنيم . ما بطرف جانپناه خرسان سرازير می شويم . ولي با صحنه غير قابل توصيفي مواجه مي شويم : جانپناهي بدون در و پر از برف ! با كلنگ شروع به کندن برف های يخ زده جلو در پناهگاه ميکنيم . پس از نيم ساعت تلاش داخل جانپناه می شويم . سکوی داخل با تخته های شکسته و يک در ميان قابل استفاده است و در مقايسه با محل شب مانی شب قبل ، اينجا شبيه يک هتل چند ستاره است ! پس از يک ساعت امير و اسماعیل نيز به ما ملحق می شوند و همديگر را درآغوش کشيده و به هم تبريک می گوئيم . به كمك برف آب کردن توسط چراغ بنزينی ، يک چای داغ داغ وپشت سر آن يک ليوان سوپ گرم تمام خستگی و گشنگی و تشنگی دو روزه ما را کمی رفع می کند . شب را در مکان بسته و عاری از باد ولی همچنان سرد به آرامی و با يادآوری اتفاقات چند روز گذشته سپری می کنيم .

روز هشتم – پنجشنبه 20 بهمن پس از گذراندن شبی آرام و استراحت نسبتا خوبی ساعت 9 صبح بعد از گرفتن عکس يادبود ( دوربين فيلمبرداری هنوز کار نمی کند ) از مسير يخچال اسپيلت به طرف پايين حرکت می کنيم . پس از رد شدن از دو دهليز، از دهليز پر شيب و يخ زده سومی نزديك صخره ها شروع به فرود می کتيم . از وسط هاي دهليزبه علت شيب تند و يخ زده بودن برف با استفاده از طناب و حمايت 150 متر فرود آمده و بقيه مسير را از حاشيه شيب پايين می آئيم . پس از 5/1 ساعت به کف يخچال رسيده و پس از استراحت کوتاهي مسير پر شيب و طاقت فرسای گردنه شانه کوه را صعود می کنيم . در ساعت 2 بعد از ظهر به گردنه رسيده و سريعا شروع به جمع کردن کمپ بجا مانده می كنيم . از سمت راست بهمن مهيب شانه کوه و چسبيده به ديواره های اطراف فرود دهشتناک خود را آغاز می کنيم که در ابتدای فرود با صدای مهيبی که از زير پا بلند می شود بر جای خود ميخکوب شده و دوباره به آرامی و با فاصله کافی از هم ادامه راه داده و پس از ساعتی در کف علم چال و در نزديکی سکو با استقبال گرم و همراه با کمپوت آلبالو کوهنوردان دانشگاه صنعتی شريف در جلو اتاقك برفی شان مواجه می شويم . با تشکر فراوان از دوستان صنعتي شريف وبا آرزوي موفقيت براي آنها . بطرف سرچال سرازير می شويم . در ساعت 30/5 بعد از ظهر با خستگی زياد و حداقل انرژی مانده خود را به پناهگاه سرچال می رسانيم . در آنجا با بچه های گروه شقايق کرج روبرو می شويم . ( ياد جواد حضرتی به خير) . شب خوبی را در پناهگاه سرچال با آنها به صبح می رسانيم . روز نهم – جمعه 21 بهمن امروز صبح پس از استراحت کامل در سر چال و بعد از جمع آوری وسايل و چيدن آنها در کوله ها و پشت سر گذاشتن چندين ردپا در برفهای گرده آلمانها و با کلی خاطرات فراموش نشدنی بطرف پناهگاه رودبارک و از آنجا هم عازم کرج می شويم .
نفرات:جاوید ثروتیان-مجید ثقفی-امیر مقیمی-اسماعیل نصراللهی
تهیه کننده: جاوید ثروتیان

۲ نظر:

Shahram Abbasnejad گفت...

يه برنامه مردونه رو فقط مردا ميتونن اجرا كنن.راستي اين آقا مجيد يه بارم صورت يخ زده من رو ريكاوري كرد .البته يه سوپ با گاليبنالانكا هم داد كه كلي عشق بود و صفا.از برنامه و گزارشتون واقعا لذت بردم،سلامت باشيد و موفق
www.alamchal.blogfa.com

Shahram Abbasnejad گفت...

راستي با اجازه آقا جاويد يع عكس برداشتم و گزارشتون رو لينك گذاشتم چون خيلي ارزنده بو