افشین سردشتی
خانه كوهنوردان كرج
این روز ها بحث وجدل درباره حادثه نانگاپاربات دارد سراز جاهایی در می آورد که نه شایسته جامعه کوهنوردانی است –که خود را از دیر باز ازحوزه های روشنفکری وفرهنگ سازی این مرز و بوم می دانسته اند-و نه شایسته فرهنگ عمومی ایرانیانی که مشهورند به پاک طینتی و حسن ظن. لذا در این نوشتار سعی شده است باتفاوتی در نوع نگرش و نگارش، بدعتی نیک در ادبیات رایج وحاکم بر مقالات و نظراتی که طرفین موضوع از آن استفاده می کنند گذاشته شود.
در این نوشتار برآنم تا- حتی المقدور- به دور از هر گونه پیش فرض قبلی نگاهی بیطرفانه به این حادثه داشته باشم . برنامه نانگاپاربات را می توان در 3 مرحله مجزا مورد برسی قرار داد:
1- قبل از صعود:
تیمی متشکل از7 نفر(سازماندهی شده توسط باشگاه با سابقه دماوند) در تمرینات و شرایط اردویی به سر می برند . خبر برنامه را شبکه های خبری ورادیو تلوزیونی پوشش خوبی می دهند . طوریکه عمده شهروندان غیر کوهنورد نیز از اجرای برنامه ای سنگین ،به سرپرستی یک بانوی جسور برای اولین بار (در تاریخ کوهنوردی ایران) آگاه می شوند.در مصاحبه اعضا تیم چند بخش برجسته و تکرار شونده ملاحظه می گردد : تاریخچه صعود های انجام شده ، مشخصات مهم نانگا پاربات ، تدارکات و حمایت های مالی و عدم همکاری و حمایت فدراسیون کوهنوردی .
از همین جاست که می توان اتفاقاتی نه چندان خوشایند را در آینده ای نزدیک پیش بینی کرد . فدر اسیون با در اختیار داشتن ابزارهای تبلیغاتی با برد قوی به مقابله بر می خیزد وعدم همکاری را به دلیل عدم در خواست کمک واطلا ع رسانی به فدراسیون اعلام می نماید . چیزی که دماوندی ها خلاف آنرا مدعی هستند و این آغاز رویه ای است تنش زا که مطمئنا جز به چالش و رویارویی طرفین نخواهد انجامید . اعضا تیم باید پیش بینی می کردند که با افشاگری هایی که آنان در باره هزینه های صعود های برون مرزی انجام شده فدراسیون و ساز و کار ناسالم حاکم بر گزینش اعضا تیمهای ملی انجام دادند ، کلیه سکنات و وجناتشان زیر ذره بین فدراسیون و اقمارش خواهد بود تا با یافتن سندی محکمه پسند در عدم صلاحیت تیم صحه ای بر عدم حمایت فدراسیون از آن گردانند.از این رو نگارنده این سطور بر این اعتقاد است که اگر حتی حادثه ناپدید شدن زنده یاد نعمتی هم پیش نمی آمد موضوعی دیگر برای به چالش کشاندن این برنامه مطرح می شد.به هرحال هر آنکس که باد می کارد نبایددر هنگام درو توقعی غیر از توفان داشته باشد.
2- اجرای برنامه(صعود):
تیم علیرغم شرایط نامساعد جوی و عدم استفاده از باربر واکسیزن نمایش قابل توجهی ارائه می نماید و 6 نفر تا کمپ نهایی بالا می روند.اما در حمله نهایی ترازدی ناپدید شدن یکی از اعضا تیم(زنده یاد نعمتی) که از دستور سرپرست تیم مبنی بر بازگشت به کمپ 4 سر پیچی کرده و در نهایت تیم و اودر ارتفاعی نزدیک به 8000متر از یکدیگرجدا میشوند(؟!) اتفاق می افتد. و اینجاست که روزگار به کام منتقدین ومخالفین تیم می گردد.و شدیدترین حملات (و بعضا اتهامات واهانت ها)نثار سرپرست و اعضا تیم می گردد.امدادو نجات هم به دلیل شرایط نامساعد جوی به سر انجام نمی رسد وتیم بدون سامان نعمتی به میهن بازمی گردد و در فرودگاه مورد استقبال هم گروهی ها و هم فکرانشان و البته دوستان سامان قرار می گیرند.امادر فرودگاه کسی از مسئولین فدراسیون یا مقامات دولتی انتظار ورود نانگا پارباتی ها را نمی کشد. به جزسرپرست هیئت کوهنوردی استان تهران-که او هم حرمت نان ونمکی را نگاه داشته است که در گذشته نه چندان دور باباشگاه دماوند و انجمن کوهنوردان خورده است.
اعضا گروه قاجرقروه و خانواده نعمتی نیز با حضوری معنادار در فرودگاه ضمن استقبال وبرخوردی معقول ابهامات وسئوالات خود را در قالب بروشوری( ازپیش تهیه شده) بین حاضران در فرودگاه توزیع می کنند.
3-پس از بازگشت
سایتها ،وبلاگها و روزنامه هامملو می شوند ازتجزیه و تحلیل های متفاوت و با رویکردهایی مختلف.اما عمده مقالات ونظرات(که بیشتر در بخش کامنتینگ وبلاگهادیده می شوند)با جهت گیری خاصی و احتمالا سازماندهی شده برنامه،سرپرست و مسئول فنی آنرا آماج حملاتی شدید می نمایند.از پوشش خبری توسط رسانه های منسوب به دولت هم خبری نیست.اغلب تحلیلها حکایت از آن دارند که سرپرست تیم با رها کردن سامان نعمتی به نوعی عامل و مسئول این حادثه هستند.وادامه این گونه تحلیل ها نهایتا منجر به شکایت قضایی خانواده نعمتی از باشگاه دماوند و اعضا تیم می گردد.و (متاسفانه)حادثه ای ورزشی رنگ و بوی جنایی به خود می گیرد وروزنامه نگاران نیز با انتشار این خبر در صفحه حوادث سعی در خلق داستانی پر از رمز وراز دارند.پاسخ اصلی تیم در مورد علت وقوع حادثه –تمرد مرحوم نعمتی از دستور سرپرست مبنی بر بازگشت به کمپ عنوان می شود.اما در مقابل سوالات فراوانی پیش روی افکار عمومی قرار میگیرد:
اگر همین حادثه برای سرپرست یا مسول فنی تیم رخ می داد چه برخوردی با آن میشد؟آیا از نظر اصول نظری سرپرستی وهدایت گروه در کوهستان(مرتفع)می توان فردی خسته را به تنهایی به ارتفاع پایین تر فرستاد؟
آیا امکان لغو نمودن کل برنامه در برابر تمرد مرحوم نعمتی –علیرغم مخالفت ایشان با این موضوع-وجود نداشت؟چرا بیسیم و وسائل ارتباطی در اختیار وی قرار نگرفت؟
و سئوالاتی بسیار دیگر از این دست.آنچه هنوز مورد توجه دقیق قرار نگرفته بررسی کارشناسانه موضوع فارغ از گرایشات گروهی و سازمانی و دولتی توسط افرادی ذیصلاح (که خود تجربه حضور در ارتفاعات بلند وشرایطی مشابه داشته باشند) است.اما سپردن پرونده به بازپرس جنایی جز اینکه موضوع را از سیر منطقی خود منحرف نماید سودی دیگر نخواهد داشت. و اما بر اعضا تیم است که با رویکری منصفانه – ونه صرفا در دفاع ازخود-بلکه برای تسکین آلام خانواده ایی که اینک جهانی ازآرزوها را با سفر بی بازگشت فرزندی جوان ازدست رفته می بیند(و ای بساهمین موضوع انگیزه ای برای شکایت قضایی از اعضا تیم شده باشد)به نقدی درونی یا اصطلاحا خود انتقادی منطقی بپردازد.ضمن اینکه محدویتها و شرایط دشوار تصمیم گیری و وضعیت جسمی ،روحی خود در آن ارتفاع رانیز با بیانی معقول ومستدل بیان نماید.اما در سوی دیگر جریانی در تلاش است تا حرکت جدید صعود های مستقل برون مرزی(که با صعود قله نانگاپاربات وارد فصلی جدیدشده است)رادر برابرسوالاتی جدی قرار داده و این حرکت مثبت و مورد نیاز جامعه مستقل کوهنوردی را به عدم صلاحیت فنی و اخلاقی متهم نماید.وموضوع حادثه نانگا پاربات را دستاویزی بسیار مناسب برای نیل به این هدف یافته است.از این رو برخوردی مناسب ومنطقی (به شرح سطور فوق)از سوی اعضا و همچنین دوستان آنهادرنهایت منجر به خدمتی ماندگار به آینده و آیندگانی می گردد که می خواهند گام در مسیری پر افتخار-نطیر آنچه تیم نانگا پاربات آغاز گر آن بوده است-بگذارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر