۱۳۸۸/۱۲/۰۸

برفراز كليمانجارو

گزارش از : بابک جوادی
پس از عزیمت از شهر آروشا و سه ساعت طی طریق با مینی بوس و رسیدن به شهر موشی ، به دروازه مارانگو رسیدیم. افرادی که قصد صعود از این مسیر را دارند باید در همین مکان برای صعود ثبت نام کنند

پس از انجام کارهای اداری و صرف ناهار حرکت خود را آغاز کردیم . دروازه مارانگو در ارتفاع تقریبی 1750 متری قرار دارد و ما باید اولین شب اقامت خود را در ارتفاع تقریبی 2750 متری ، یعنی پناهگاه ماندارا (mandara) سپری می کردیم . مسیری کاملا جنگلی با هوایی بسیار مطبوع و بدون حضور حشرات ، با شیبی ملایم . بیشتر به گل گشت شبیه بود . نظم و انضبات و پاکیزگی مسیر ، بسیار جلب توجه میکرد .

سه ساعت و نیمه به ماندارا رسیدیم . اینجا نه به پناهگاه ، بلکه بیشتر به یک دهکده کوچک اما بسیار مرتب و تمیز شبیه بود . از تمامی اعضا پس از رسیدن امضا گرفتند تا مطمئن شوند همگی به سلامت رسیده ایم . سپس محل استقرار اعضای تیم مشخص شده و پس از صرف عصرانه ، به صرف شام دعوت شدیم .

صبح روز حرکت تیم های کشورهای مختلف به کمپ بعدی از ساعت 8 صبح آغاز شد . تیمها با فاصله زمانی یک ربع ساعت از یکدیگر حرکت می کردند تا تداخلی در صعود آنها رخ ندهد . تیم ما حرکت خود را در ساعت 45/8 آغاز کرد . مقصد ما پناهگاه هورومبو (horombo)در ارتفاع تقریبی 3750 متری بود . مسیری کم شیب که پوشش گیاهی آن به تدریج با افزایش ارتفاع ، از حالت جنگلی به شکل بوته های کم ارتفاع و دشت های سرسبز تغییر پیدا می کرد .

حدود ساعت دو و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر به هورومبو رسیدیم . امروز در مجموع با پنج ساعت پیاده روی و یک ساعت صرف ناهار ، شش ساعته از ماندارا به هورومبو رسیده بودیم

اینجا نیز نه تنها چیزی از پناهگاه قبلی کم نداشت ، بلکه شایه مفصل تر هم بود . چرا که تیم هایی که برنامه صعود شش روزه دارند ، به منظور هم هوایی بهتر ، یک روز در اینجا می مانند . پس امضای دفاتر همانند روز گذشته ، تخصیص کلبه ها یا به قول خودشان شَله ، جهت استراحت و اقامت شبانه انجام شد . صبح روز بعد مقصد ما سومین کمپ به نام کیبو (kibo) (هم نام خود قله) در ارتفاع تقریبی 4750 متری بود . پس از حدود دو ساعت راه پیمایی ، به آخرین محل یافت شدن آب در طول باقی مانده مسیر رسیدیم . پوشش گیاهی رفته رفته کمتر می شد . باران نم نم می بارید . حدود دو ساعت بعد به دشت نسبتا تختی رسیدیم . دیگر هیچ گیاهی دیده نمی شد . کیلیمانجارو با تمام عظمت خود بر روی این دشت استوار بود . در سمت چپ ما ، قله ماوِنزی با ارتفاعی کمتر (حدود 5150 متر) بر روی همین دشت قرار داشت .

حدود ساعت دو و نیم بعد از ظهر ، به کمپ کیبو رسیدیم . این مسیر را در زمان تقریبی شش ساعت ، طی کرده بودیم که در این شش ساعت ، تنها دو بار استراحت کوتاه ده دقیقه ای داشتیم . بارش نم نم باران ، تبدیل به برف شده بود . این کمپ نسبت به کمپ های قبلی ، کوچکتر و خلاصه تر بود.

پس از صرف ناهار به استراحت پرداختیم . پس از چند ساعت ، برای صرف عصرانه دعوت شدیم و در همین زمان آخرین نکات در مورد صعود ، از طرف مربی تیم گوشزد شد . قرار بود همین امشب به سمت قله حرکت کنیم .

ساعت ده و نیم شب از خواب بیدار شدیم . البته هیچ کس نخوابیده بود . کوله ها را آماده کردیم و منتظر اعلام زمان حرکت شدیم . یک ربع پس از نیمه شب حرکت خود را آغاز کردیم . یکی از هم نوردان ، با قرآن کوچکی که به همراه خود آورده بود ، تمامی اعضای گروه را از زیر قرآن رد کرد . برف ، آرام آرام می بارید ولی باد نمی وزید در نتیجه هوا برای صعود خیلی هم نا مساعد نبود . مسیر دارای شیب تند حدود 40 درجه بود و سر قدم گروه ، بدون وقفه ولی به آهستگی در حرکت بود .

حدود پنج ساعت و نیم پس از حرکت بالاخره به نقطه گیلمنس پوینت (gilmans point) رسیدم . این نقطه دارای ارتفاع 5681 متر است . از ارتفاع دماوند عبور کرده بودم و از اینجا به بعد مسیر را باید بر روی خط الراس دهانه آتشفشان حرکت می کردم . باد ، شروع به وزیدن کرده بود و این موضوع ، شرایط را سخت تر می کرد . بالاخره در ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه بامداد ، یعنی پس از هفت و نیم ساعت ، به قله رسیدم .

پس از آنکه با وجود ترافیک سنگین کوهنوردان مختلف از سراسر دنیا موفق به گرفتن عکس های یادگاری شدیم ، مسیر برگشت را در پیش گرفتیم و پس از چهار ساعت به پناهگاه کیبو رسیدیم . وقت ناهار بود و ما حدود یک ساعت پس از خوردن ناهار به سمت کمپ هورومبو حرکت کردیم . از کیبو تا هورومبو را تقریبا چهار ساعته طی کردیم . ساعت حدود پنج و نیم بعد از ظهر بود . از ساعت هشت و نیم صبح دیروز تا این ساعت نخوابیده بودیم . طی 33 ساعت گذشته ، حدود 22 ساعت در حال کوه پیمایی بودیم ولی شوق موفقیت ، خستگی را از یادمان برده بود . صبح ، پس از خوردن صبحانه حرکت خود را به سمت پایین آغاز کردیم . در ابتدا برنامه این بود که ناهار را در ماندارا خورده و پس از صرف ناهار به سمت دروازه مارانگو حرکت کنیم ولی پس از رسیدن به ماندارا ، ترجیح دادیم در وقت صرفه جویی کرده و بدون توقف به مسیر ادامه دهیم و ناهار را کمی دیرتر و به زمان رسیدن به دروازه مارانگو موکول کنیم .

حدود ساعت دو و نیم بعد از ظهر به دروازه مارانگو رسیدیم و با خداحافظی گرمی از گایدها جدا شده و سوار مینی بوس شدیم تا به آروشا برگردیم .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

زنده باد آقا بابك- به اميد پيروزي هاي بعدي-sardashti