۱۳۸۷/۰۶/۲۴

صعود یک روزه دماوند جنوبی از کرج

گزارش برنامه : ثروتیان
بالاخره زمان اجرای برنامه ای که چندی ذهنم را اشغال کرده بود فرا رسید . قرار روز سه شنبه در جلسه هفتگی گروه وزمان حرکت روز جمعه اعلام شد .ولی فردا به علت مشکلاتی که بعضی از بچه ها داشتند و نیز داشتن یک روز تعطیل پس از صعودی سنگین تصمیم گرفتیم برنامه را روز پنج شنبه اجرا کنیم . ساعت 4 صبح روز پنج شنبه تیم اول ( کتابی ، رضا مزروعی ، علی عبادی و من) از کرج حرکت می کنیم و تیم بعدی (امیر مقیمی ، احسان پرتوی نیا و عیسی قره چوری) با نیم ساعت تاخیر پس ازما راهی می شوند. جاده هراز خلوت است و رانندگی لذت بخش . درساعت 6 صبح به پلور رسیده واز آنجا به طرف جاده رینه و در نهایت از مسیر جاده خاکی ساعت 45/6 به مسجد می رسیم . هوا نیمه ابری و سرد است . پس ازپوشیدن لباس گرم و برداشتن کوله هایی سبک ساعت 15/7 مسجد را با ازدحام کوهنوردانی که تازه از خواب بیدار شده اند ، پشت سر می گذاریم .آسمان کاملا گرفته است وبه سختی حوالی بارگاه سوم دیده می شود . در طول مسیر و نزدیکیهای رودخانه دوم بچه های تیم بعدی نیز به ما ملحق می شوند.تیم هفت نفره ما در ساعت 10 و در یک هوای کاملا ابری و مه گرفته ، توام با باد شدید به پناهگاه بارگاه سوم می رسیم . آنجا چند تیم در حال استراحت و منتظر هوای خوب برای صعود هستند .

پس از استراحتی در پناهگاه و تجدید قوا 3 نفر از بچه ها در پناهگاه مانده و ما 4 نفری ( رضا ،علی ،امیر و من ) در ساعت 30/11 به طرف قله حرکت می کنیم .هرچه به طرف بالا می رویم بر شدت وزش باد سرد افزوده می شود . به علت باد شدید و سردی هوا چند تیم از وسط راه قله در حال برگشت هستند . شب قبل حدود 10 سانتی متر برف باریده بود . به نزدیکی آبشار یخی می رسیم .
در طی صعود لحظاتی مسیر دیده می شود ولی دوباره زیر مه غلیظی فرو میرود . ما همچنان به آرامی به صعود خود ادامه می دهیم . شرایط کاملا زمستانی است و پس از چند ماه دیدن بارش برف بسیار لذت بخش است ومن احساس بسیار خوبی دارم . قبل از رسیدن به قله مدت کوتاهی در گردبادی از گاز گوگرد گرفتار می شویم ، احساس خفگی شدیدی به ما دست می دهد که سریعا خود را از مسیرگازبدبوی گوگرد و به گونه ای خشم دماوند دور می کنیم . درنهایت ساعت 30/4 عصربه قله با وقار و با ابهت دماوند می رسیم . در سرمای بسیار شدید قله فقط فرصتی پیش می آید که چند عکس گرفته و سریعا به پایین سرازیر شویم . به علت استنشاق گاز گوگرد سوزش شدیدی در سینه احساس می کنم . با وجود سوز و سرما ی زیاد و زوزه باد ازهمان مسیر رفت بالاخره در ساعت 8 شب به بارگاه سوم می رسیم .مثل همیشه پناهگاه بارگاه سوم پر بود از همهمه ،ازدحام ، شلوغی ، التماس وگاها" برخورد برای یافتن جایی برای خوابیدن . پناهگاه بزرگ نوبنیاد وتازه افتتاح شده نیز چراغانی ولی افسوس برای کوهنوردان همچنان غیر قابل استفاده . چای داغ و لقمه ای نان و استراحتی کوتاه . با بقیه کوهنوردان که در تاریکی در کیسه خواب گرم آرمیده اند خداحافظی کرده و 7 نفری در تاریکی شب و با بدرقه باد که امانمان را بریده ، ساعت 9 شب به طرف مسجد سرازیر می شویم . از آنجا پس از پذیرایی با آش رشته از خودمان درگردنه امامزاده هاشم ، در ساعت 3 صبح به کرج می رسیم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ماشائ الله.خسته نباشید.رضا مزروعی به یکی از آرزوهات رسیدی. جباری