۱۳۸۶/۱۰/۲۰

ضرورت تحول در مديريت تشكل هاي كوهنوردي - قسمت اول

كوهنوردي را از ديرباز (به درستي) ورزشي گروهي معرفي كرده‌اند و براي فعاليتهاي آن باشگاه، گروه و تيم تاسيس كرده‌اند كه قدمت قديمي‌ترين آنها در ايران به حدود 50 سال پيش برمي‌گردد.صرف نظر از مشكلات و موانع كارهاي تشكيلاتي در كشور ما گروهها و باشگاههاي كوهنوردي آنچنان كه بايد و شايد نتوانسته‌اند نقش مهم و محوري خود را در پيشرفت كوهنوردي ايفا نمايند. البته اين موضوع ناقص اهميت و جايگاه گروهها در بخش توسعه و آموزش نيست.اما با نگاهي واقع بينانه متوجه مي‌شويم كه بسياري از فعاليتهاي مهم و برجسته كوهنوردي توسط كوهنوردان آزاد انجام مي‌شود و چه بسيار از اين كوهنوردان آزاد كه در ابتدا هركدام افتخار عضويت گروهي را داشته‌اند، اما براي دستيابي به اهداف مورد علاقه خود از كارگروهي دوري جسته‌اند. نگارنده در اين مقاله درصدد ريشه‌‌يابي علل جدايي كوهنوردان برجسته از گروهها نيست كه اين موضوع خود نوشتار ديگري را مي‌طلبد. بلكه در اين جا به دنبال يافتن راهكارهايي براي متحول ساختن اداره و سازماندهي گروهها هستيم تا جذابيت باقي ماندن در كنار گروهها هيچ گاه رنگ كهنگي و روزمره‌گي به خود نگيرد.تاكنون اصلي‌ترين توقعي كه اعضاء يك گروه از هيئت مديره گروه خود داشته‌اند مواردي همچون آموزش و تدوين برنامه‌هاي فصلي و اجراي آنها بوده است. اما امروز بايد گفت اين انتظارات حداقل‌هايي است كه مديريت يك تشكل كوهنوردي بايد آنرا ارائه نمايد. با نگاهي به برنامه‌هاي اجرا شده گروههاي كوهنوردي (از استانهاي مختلف) درمي‌يابيم كه عمدتاً برنامه‌هاي سالهاي قبل در سالهاي بعدنيز اجرا شده است آيا وظيفه يك گروه فقط تدوين تقويم ورزشي (معمولاً تكراري) است؟ به نظر مي‌آيد در سالهاي اخير كه علم مديريت اهميت و نقش اساسي خود را در توسعه و پيشرفت مقولات مختلف زندگي نشان داده و ثابت كرده است , ما نيز نبايد از بهره‌گيري از اصول علمي اين رشته براي متحول ساختن ساختار سنتي مديريت تشكل‌هاي كوهنوردي غافل بمانيم. البته در اينجا مجال پرداختن به كليه مباني علم مديريت كه قابل استفاده در مديريت تشكل‌هاي كوهنوردي باشد، وجود ندارد و فقط هدف طرح مسئله و استفاده از نظرات ديگر همنوردان در اين باب مي‌باشد. اما براي آنكه صرفاً طرح مسئله نكرده باشيم به برخي از اصول مهم مديريتي كه خلأ آن در گروهها و هيئت‌هاي كوهنوردي بيشتر احساس مي‌شود مي‌پردازيم
يك -تدوين چشم انداز و اهداف
شايد بتوان گفت مهمترين ضعف در سازماندهي تشكل‌هاي كوهنوردي عدم وجود و يا مبهم بودن چشم انداز و هدف نهايي آن تشكل است. مديريت يك گروه كوهنوردي اگر نداند براي چه، به چه منظور، تا كي و چگونه بايد اعضاء خود را به كوهستان بفرستد در زمينه پيشرفت و بهبود گامي برنخواهد داشت و همچون اتومبيلي است كه دور يك ميدان تا مدتها در حال چرخيدن است اما وارد هيچ يك از خيابانهاي منشعب از ميدان نمي‌شود. چون مسير آينده خود را نمي‌داند و يا مشخص نكرده است. هرچند راننده اين خودرو مي‌تواند مدعي باشد كه مدتها در حال حركت و پويش بوده اما تحرك او تحركي بي‌ثمر و بدون دستيابي به مقصدي مشخص بوده است چشم انداز يك تشكل كوهنوردي (اعم از گروه و يا هيئت) بايد واقع بينانه، ملموس و به دور از ابهام، كلي‌گويي و بلندپروازي و داراي ظرف زماني باشد. چشم انداز در واقع مقصد نهايي و مطلوب آرماني است كه يك گروه يا هيئت در مدت زمان مشخصي ميل دارد به آن دست يابد. بنابراين براي انتخاب صحيح چشم انداز لازم است فاكتورهايي مثل موقعيت و جايگاه حال حاضر گروه، قابليتهاي نيروي انساني، منابع مالي و پشتيباني، امكانات و تجهيزات سابقه و موقعيت اجتماعي گروه و... دقيقاً مورد پژوهش و بررسي و شناخت قرار گيرند تا براساس اين مفروضات و واقعيات چشم اندازي درست و قابل دسترس طراحي گردد. در قسمتهاي بعدي اين نوشتار به ديگر نكات مهم در تدوين اهداف و چشم انداز و همچنين ديگر اصول مهم براي مديريت علمي گروههاي كوهنوردي اشاره خواهم كرد
افشين سردشتي - عضو خانه كوهنوردان كرج

هیچ نظری موجود نیست: