۱۳۸۷/۰۷/۰۹

حادثه نانگاپاربات از زاویه ای دیگر

افشین سردشتی
خانه كوهنوردان كرج
این روز ها بحث وجدل درباره حادثه نانگاپاربات دارد سراز جاهایی در می آورد که نه شایسته جامعه کوهنوردانی است –که خود را از دیر باز ازحوزه های روشنفکری وفرهنگ سازی این مرز و بوم می دانسته اند-و نه شایسته فرهنگ عمومی ایرانیانی که مشهورند به پاک طینتی و حسن ظن. لذا در این نوشتار سعی شده است باتفاوتی در نوع نگرش و نگارش، بدعتی نیک در ادبیات رایج وحاکم بر مقالات و نظراتی که طرفین موضوع از آن استفاده می کنند گذاشته شود.
در این نوشتار برآنم تا- حتی المقدور- به دور از هر گونه پیش فرض قبلی نگاهی بیطرفانه به این حادثه داشته باشم . برنامه نانگاپاربات را می توان در 3 مرحله مجزا مورد برسی قرار داد:
1- قبل از صعود:
تیمی متشکل از7 نفر(سازماندهی شده توسط باشگاه با سابقه دماوند) در تمرینات و شرایط اردویی به سر می برند . خبر برنامه را شبکه های خبری ورادیو تلوزیونی پوشش خوبی می دهند . طوریکه عمده شهروندان غیر کوهنورد نیز از اجرای برنامه ای سنگین ،به سرپرستی یک بانوی جسور برای اولین بار (در تاریخ کوهنوردی ایران) آگاه می شوند.در مصاحبه اعضا تیم چند بخش برجسته و تکرار شونده ملاحظه می گردد : تاریخچه صعود های انجام شده ، مشخصات مهم نانگا پاربات ، تدارکات و حمایت های مالی و عدم همکاری و حمایت فدراسیون کوهنوردی .
از همین جاست که می توان اتفاقاتی نه چندان خوشایند را در آینده ای نزدیک پیش بینی کرد . فدر اسیون با در اختیار داشتن ابزارهای تبلیغاتی با برد قوی به مقابله بر می خیزد وعدم همکاری را به دلیل عدم در خواست کمک واطلا ع رسانی به فدراسیون اعلام می نماید . چیزی که دماوندی ها خلاف آنرا مدعی هستند و این آغاز رویه ای است تنش زا که مطمئنا جز به چالش و رویارویی طرفین نخواهد انجامید . اعضا تیم باید پیش بینی می کردند که با افشاگری هایی که آنان در باره هزینه های صعود های برون مرزی انجام شده فدراسیون و ساز و کار ناسالم حاکم بر گزینش اعضا تیمهای ملی انجام دادند ، کلیه سکنات و وجناتشان زیر ذره بین فدراسیون و اقمارش خواهد بود تا با یافتن سندی محکمه پسند در عدم صلاحیت تیم صحه ای بر عدم حمایت فدراسیون از آن گردانند.از این رو نگارنده این سطور بر این اعتقاد است که اگر حتی حادثه ناپدید شدن زنده یاد نعمتی هم پیش نمی آمد موضوعی دیگر برای به چالش کشاندن این برنامه مطرح می شد.به هرحال هر آنکس که باد می کارد نبایددر هنگام درو توقعی غیر از توفان داشته باشد.
2- اجرای برنامه(صعود):
تیم علیرغم شرایط نامساعد جوی و عدم استفاده از باربر واکسیزن نمایش قابل توجهی ارائه می نماید و 6 نفر تا کمپ نهایی بالا می روند.اما در حمله نهایی ترازدی ناپدید شدن یکی از اعضا تیم(زنده یاد نعمتی) که از دستور سرپرست تیم مبنی بر بازگشت به کمپ 4 سر پیچی کرده و در نهایت تیم و اودر ارتفاعی نزدیک به 8000متر از یکدیگرجدا میشوند(؟!) اتفاق می افتد. و اینجاست که روزگار به کام منتقدین ومخالفین تیم می گردد.و شدیدترین حملات (و بعضا اتهامات واهانت ها)نثار سرپرست و اعضا تیم می گردد.امدادو نجات هم به دلیل شرایط نامساعد جوی به سر انجام نمی رسد وتیم بدون سامان نعمتی به میهن بازمی گردد و در فرودگاه مورد استقبال هم گروهی ها و هم فکرانشان و البته دوستان سامان قرار می گیرند.امادر فرودگاه کسی از مسئولین فدراسیون یا مقامات دولتی انتظار ورود نانگا پارباتی ها را نمی کشد. به جزسرپرست هیئت کوهنوردی استان تهران-که او هم حرمت نان ونمکی را نگاه داشته است که در گذشته نه چندان دور باباشگاه دماوند و انجمن کوهنوردان خورده است.
اعضا گروه قاجرقروه و خانواده نعمتی نیز با حضوری معنادار در فرودگاه ضمن استقبال وبرخوردی معقول ابهامات وسئوالات خود را در قالب بروشوری( ازپیش تهیه شده) بین حاضران در فرودگاه توزیع می کنند.
3-پس از بازگشت
سایتها ،وبلاگها و روزنامه هامملو می شوند ازتجزیه و تحلیل های متفاوت و با رویکردهایی مختلف.اما عمده مقالات ونظرات(که بیشتر در بخش کامنتینگ وبلاگهادیده می شوند)با جهت گیری خاصی و احتمالا سازماندهی شده برنامه،سرپرست و مسئول فنی آنرا آماج حملاتی شدید می نمایند.از پوشش خبری توسط رسانه های منسوب به دولت هم خبری نیست.اغلب تحلیلها حکایت از آن دارند که سرپرست تیم با رها کردن سامان نعمتی به نوعی عامل و مسئول این حادثه هستند.وادامه این گونه تحلیل ها نهایتا منجر به شکایت قضایی خانواده نعمتی از باشگاه دماوند و اعضا تیم می گردد.و (متاسفانه)حادثه ای ورزشی رنگ و بوی جنایی به خود می گیرد وروزنامه نگاران نیز با انتشار این خبر در صفحه حوادث سعی در خلق داستانی پر از رمز وراز دارند.پاسخ اصلی تیم در مورد علت وقوع حادثه –تمرد مرحوم نعمتی از دستور سرپرست مبنی بر بازگشت به کمپ عنوان می شود.اما در مقابل سوالات فراوانی پیش روی افکار عمومی قرار میگیرد:
اگر همین حادثه برای سرپرست یا مسول فنی تیم رخ می داد چه برخوردی با آن میشد؟آیا از نظر اصول نظری سرپرستی وهدایت گروه در کوهستان(مرتفع)می توان فردی خسته را به تنهایی به ارتفاع پایین تر فرستاد؟
آیا امکان لغو نمودن کل برنامه در برابر تمرد مرحوم نعمتی –علیرغم مخالفت ایشان با این موضوع-وجود نداشت؟چرا بیسیم و وسائل ارتباطی در اختیار وی قرار نگرفت؟
و سئوالاتی بسیار دیگر از این دست.آنچه هنوز مورد توجه دقیق قرار نگرفته بررسی کارشناسانه موضوع فارغ از گرایشات گروهی و سازمانی و دولتی توسط افرادی ذیصلاح (که خود تجربه حضور در ارتفاعات بلند وشرایطی مشابه داشته باشند) است.اما سپردن پرونده به بازپرس جنایی جز اینکه موضوع را از سیر منطقی خود منحرف نماید سودی دیگر نخواهد داشت. و اما بر اعضا تیم است که با رویکری منصفانه – ونه صرفا در دفاع ازخود-بلکه برای تسکین آلام خانواده ایی که اینک جهانی ازآرزوها را با سفر بی بازگشت فرزندی جوان ازدست رفته می بیند(و ای بساهمین موضوع انگیزه ای برای شکایت قضایی از اعضا تیم شده باشد)به نقدی درونی یا اصطلاحا خود انتقادی منطقی بپردازد.ضمن اینکه محدویتها و شرایط دشوار تصمیم گیری و وضعیت جسمی ،روحی خود در آن ارتفاع رانیز با بیانی معقول ومستدل بیان نماید.اما در سوی دیگر جریانی در تلاش است تا حرکت جدید صعود های مستقل برون مرزی(که با صعود قله نانگاپاربات وارد فصلی جدیدشده است)رادر برابرسوالاتی جدی قرار داده و این حرکت مثبت و مورد نیاز جامعه مستقل کوهنوردی را به عدم صلاحیت فنی و اخلاقی متهم نماید.وموضوع حادثه نانگا پاربات را دستاویزی بسیار مناسب برای نیل به این هدف یافته است.از این رو برخوردی مناسب ومنطقی (به شرح سطور فوق)از سوی اعضا و همچنین دوستان آنهادرنهایت منجر به خدمتی ماندگار به آینده و آیندگانی می گردد که می خواهند گام در مسیری پر افتخار-نطیر آنچه تیم نانگا پاربات آغاز گر آن بوده است-بگذارند.

۱۳۸۷/۰۶/۲۹

صعود نانگاپاربات : افتخار يا اتهام ؟

کوهنورد مشهوری می گوید: اگر کوهستان را دوست داریم ، باید قوانین آن را نیز دوست بداریم و به آن احترام بگذاریم. قانون کوهستان در درون کوه نهفته است. قانونی که فقط ما کوهنوردان حق تفسیر آن را داریم. آن هم نه همه کوهنوردان ، بلکه آنانی که سالهایی طولانی از عمر خود را در کوهستان سپری کرده اند و البته نه آنهایی که صرفا از کوهها بالا رفته اند و با کوهنوری تشکیلاتی (باشگاهی – گروهی) بیگانه اند.

بعد از شنیدن خبر شکایت قضایی خانواده زنده یاد سامان نعمتی از تیم پرافتخار باشگاه دماوند (صعود کننده به قله سر سخت نانگاپاربات) ، ضروری دانستم مطالبی را از زاویه دید کسی که خود را یک کوهنورد تشکیلاتی می داند و در حال حاضر نیز مسوولیت اداره یک باشگاه رسمی در کشور را بر عهده دارد عنوان کنم: سالها پیش، زمانی که با ورزش کوهنوردی آشنا شدم (1354) ، کتابی نوشته دکتر هرلیخ کوفر – کوهنورد مشهور آلمانی – با ترجمه احد سالکی با عنوان حماسه نانگاپاربات ، سال ها دری رویایی را به رویم گشود. رویایی که تحقق آن تا همین چند ماه پیش برایم غیرمحتمل می نمود. به نظر من می توان گفت صعودی که تیم باشگاه دماوند به سرپرستی سرکار خانم لیلا اسفندیاری و سرپرستی فنی آقای کاظم فریدیان انجام داد، اندکی برای ما ایرانیان از زمان جلوتر بود، زیرا به نظر می رسد بسیاری از کسانی که در حلقه مفسران ورزش کوهنوردی قرار دارند به اهمیت و ارزش آن پی نبره اند. ارزش و اهمیتی که با دانستن خصوصیات این تیم چند برابر می شود: این تیم با جذب حمایت مالی یک اسپانسر خصوصی و بدون وابستگی به هیچ نهاد و سازمان دولتی اقدام به صعود این قله دشوار کرد (نهمین قله از نظر ارتفاع و دومین قله از نظر سختی)، تیمی که تمام اعضای آن ایرانی، جوان و کاملا مستقل بودند و از همه مهمتر، ازاین تیم 7 نفره 5 نفر موفق به صعود قله شدند.

ادامه مطلب در : www.espilat.com

۱۳۸۷/۰۶/۲۷

تحلیل صعود نانگاپاربات

شكور لطفي
معرفي نويسنده: متولد1324، عضو گروه كوه نوردي و اسكي ابرمرداز سال 1340، مربي فدراسيون كوه نوردي از 1352، مربي درجه يك كوه نوردي، صعود بسياري از قله هاي ايران در فصول مختلف .پژوهش گر، فيلم ساز، مدرس و مولف بيش از ده عنوان كتاب در زمينه ي كودكان و نوجوانان.عضو و فعال انجمن كوه نوردان ايران از ابتداي تاسيس و عضو هيات مديره در دو دوره ي اخير. --------------------------------------------------------------------------------------------------
نوزدهم خرداد ، ‌ساعت 10صبح ، نشست خبري گروه « تلاش برا ي صعود قله ي نانگاپاربات » برگزار مي شود . حقير ، مامور مي شود تا به نمايندگي از انجمن كوه نوردان ايران ، ‌در جلسه حاضر شود . در تالار طبقه ي آخر ساختمان قديمي و زيباي نبش خيابان ورشو ، در خيابان نجات اللهي ، اعضاي گروه ، تعدادي از خبرنگاران ،‌ كوه نوردان قديمي ، ‌نماينده ي پشتيباني مالي برنامه ، تعدادي از اعضاي سازمان كوه نوردي دماوند ، حاضرند . برنامه با تاخيري سي دقيقه اي آغاز مي شود . برق ساختمان و منطقه قطع است . پرده ها را پس مي زنند و درهمين فضا خانم مژگان خليلي به حاضران خوش آمد مي گويد و بعد آقاي كاظم فريديان با تكيه روي تلاش براي صعود به نانگاپاربات صحبت مي كند : يك كار گروهي را سازمان دهي مي كنيم و ببينيم اعضاي گروه به كجا مي رسند و اين مورد اتفاق آراي همه ي افراد گروه است. صعودها به هشت هزار متري ها تضمين شده نيست ، حتي با وجود تمامي امكاناتي كه علم و فن در اختيار صعود كننده ها گذاشته است ؛ بنابراين ما مي رويم تا توانايي هاي خودمان را بيازماييم . آقاي سهند عقدايي ، طي صحبت هايشان گفتند همراهان گروه كه كارهايي كرده اند ،حالا مي خواهند قدم بلندتري بردارند و خود را بيازمايند .آقاي فريديان سرپرست فني گروه به نكته هايي اشاره كردند : تجارب ما در ايران با توجه به ارتفاع كوه ها چند روزه است و بدن اين سختي ها را تاب مي آورد ؛ اما در برنامه هاي ارتفاعات بالا و مدت طولاني ، شرايط ويژه حاكم است و كوه نوردي ورزش خطرناكي است و رفتن به منطقه ي پرخطري چون هيماليا مسووليت بزرگي است و پس از مشورت با صاحبنظران ، تمامي اعضاي گروه ‌به اتقاق همسر ، فرزند ، و والدينشان ، تعهد محضري داده اند كه مسووليت كار با خود اعضاست و ديگران ، حاميان و ... هيچ مسووليتي ندارند ... .
ادامه مطلب : سایت انجمن کوهنوردان ایران

گزارش حادثه نانگاپاربات

1-خلاصه‌اي از فعاليت تيم تا پيش از حادثه: برنامه‌ي صعود قله نانگاپاربات در شهريور 1386 از سوي خانم ليلا اسفندياري اعلام شد و متعاقبا از سوي باشگاه كوه‌نوردي و اسكي دماوند طي نامه اي به عنوان برنامه رسمي باشگاه كوه‌نوردي و اسكي دماوند در سال 87 به فدراسيون كوه‌نوردي اعلام گرديد... اعضاي تيم در نيمه دوم سال 86 و همچنين بهار 1387 تمرين‌هاي متعددي را انجام دادند و نهايتا با تركيب ذيل عازم منطقه شدند: 1-خانم ليلا اسفندياري(سرپرست)
2-آقاي كاظم فريديان(مسئول فني)
3-آقاي سهند عقدايي (مسئول روابط عمومي)
4-آقاي حسين ابوالحسني
5-اميرحسين پرتويي‌نيا(از خانه كوه‌نوردان كرج)
6-آقاي سامان نعمتي(گروه قاجر قروه كردستان)
همچنين آقاي محمد نوروزي كه قصد داشت به صورت انفرادي براي صعود اين قله تلاش كند در معيت اين تيم و در قالب پكيج خدماتي خريداري شده از شركت ATP عازم منطقه شد.

تيم در تاريخ24/3/87 ايران را به قصد پاكستان ترك كرد و نهايتا در تاريخ31/3/87به كمپ اصلي نانگاپاربات در جبهه‌ي غربي، رخ ديامير رسيد. اين تيم از آغاز دوره صعود تا پيش از صعود نهايي مجموعا 5 تلاش انجام داد كه طي آن كمپ‌هاي اول، دوم و سوم را در ارتفاعات 4800، 6050 و 6850 متر برپا نمود. تيم در طول صعود، طبق برنامه‌ريزي و آمادگي قبلي هيچ‌گونه استفاده‌اي از باربران ارتفاع، شرپا، اكسيژن مصنوعي و ساير خدمات توريستي ننموده و حمل كليه بارها، برقراري كمپ‌ها و ترميم بخش‌هايي از طنابهاي ثابت‌ آسيب ديده مسير را به اتکاي خود انجام مي داد و نهايتا در تاريخ22/4/1387 حركت نهايي خود را براي صعود قله از كمپ اصلي آغازکرد. 2-روز شمار حركت نهايي – حادثه22/4/87در اين روز تيم، كمپ اصلي را عصر هنگام ترك كرده و در كمپ يك مستقر شد. 23/4/87حركت به سوي كمپ دو در ساعت 3 بامداد آغاز شد و اولين نفرات ساعت 30/15 و آخرين نفر آقاي محمد نوروزي ساعت 30/20 به كمپ دو رسيدند. مسير كمپ يك به دو دشوارترين قسمت در كل مسير صعود مي‌باشد به گونه‌اي كه بايد بالغ بر 1000متر يخچال با يخ بلور و شيب متوسط 60 تا 70 درجه صعود شود و در انتها از يك ديواره 200 متري عمودي بالا رفت. وزن كوله‌ها در اين قسمت حدودا 15 كيلوگرم بود.

24/4/87به علت خستگي اعضاي تيم، مقرر شد كه اين روز در كمپ دو استراحت شود. همچنين آقاي محمد نوروزي بر اساس مشاوره‌اي كه از ساير اعضا دريافت نمود از ادامه صعود منصرف شده و تصميم گرفت فردا به پايين بازگردد. 25/4/876نفر از اعضاي تيم، كمپ دو را به سوي بالا ترك كردند و در ساعت 13 به كمپ سه رسيدند. در اين روز آقاي محمد نوروزي به صورت انفرادي به كمپ يك و سپس كمپ اصلي بازگشت. 26/4/87 هر شش نفر با برچيدن كمپ سه عازم كمپ چهار به ارتفاع 7150متر شدند. مسير كمپ سه تا چهار عمدتا يك تراورس بزرگ برفي-يخي بوده و بخش ابتدايي آن فاقد طناب ثابت مي‌باشد. با توجه به اينکه از اين بخش از مسير درسال جاري تنها يک بار آن هم 28 روز قبل صعود شده بود، قسمت‌هاي زيادي از طنابهاي ثابت‌ در زير بارش‌هاي هفته‌هاي گذشته مدفون شده بود كه توسط تيم از زير برف بيرون كشيده شد. وزن كوله‌ها در اين روز 17 تا 20 كيلوگرم بود. تيم در ساعت 13 به کمپ 4 رسيد و نفرات داخل چادرها به آب کردن برف براي آن روز و فردا مشغول شدند. ساعت 19 زمان استراحت تعيين شد؛ ساعت 30/22 بيدارباش و ساعت 24 ف زمان حركت از كمپ چهار به سمت قله تعيين شد

27/4/87 ساعت 00:30 دقيقه بامداد آخرين نفر كمپ چهار را ترك كرد.مسير از كمپ چهار به سوي قله، در ابتدا يك تراورس طولاني در دشت برفي به نام "كاسه بازين" بود. سپس دره‌ با شيب متوسط 40درجه به سمت بالا تراورس مي‌شد و 500متر انتهايي مسير، شيبي سنگي يخي بود كه مستقيم به سوي قله مي‌رفت. در ساعت اوليه صعود سامان نعمتي كه اين روز در برف‌كوبي شركت نداشت و در انتهاي صف قدم بر مي‌داشت ديده شد كه كوله‌اش را به زمين گذاشته و در حال وارسي آن است. سرپرست فني تيم آقاي فريديان ضمن احوال‌پرسي علت را جويا شد و او در جواب گفت: "در حال مرتب كردن كوله‌اش است".

حدود ساعت 6 اعضا متوجه شدند كه سامان نعمتي كوله ندارد در پاسخ افراد گفت: "مواد غذايي و آب را برداشته، پوشاك را پوشيده و ساير وسايل غير ضروري را همراه كوله جا گذاشته است" از اينجا توجه بيشتري به او مي‌شد و در چند نوبت توسط آقاي فريديان به او به صورت مشاوره پيشنهاد شد كه برگردد و به صعود ادامه ندهد كه هر بار آقاي سامان نعمتي با اطمينان اظهار مي‌داشت كه به زودي به حالت ايده‌آل برخواهد گشت و براي نشانه‌هاي خستگي‌اش توجيحاتي نظير کم خوابي شب گذشته ارايه مي‌نمود. در ساعت 10 در پايان تراورس دره‌هاي برفي و در ابتداي شيب سنگي-يخي منتهي به قله، در ارتفاع 7600متر تيم براي استراحت توقفي كرد. در اين زمان سامان نعمتي خسته تر از ديگران نشان مي‌داد و پس از آغاز دوباره حركت بين او و ديگران فاصله افتاد. اعضا تيم به او پيشنهاد دادند كه تا قبل از درگيري با قسمت مشكل مسير برگردد و براي همراهي او آقاي اميرحسين پرتويي نيا ابراز آمادگي كرد اما او امتناع نمود.

در اين مرحله اقاي فريديان به صورت مشخص و آمرانه از او خواست كه بازگردد و با تعيين آقاي سهند عقدايي به عنوان سرپرست فني براي ادامه صعود، تصميم گرفت از تيم جدا شده و آقاي نعمتي را در بازگشت همراهي کند. آقاي سامان نعمتي همچنان از بازگشت امتناع مي‌ورزيد و تنها مشكل خود را سرعت كم مي‌دانست كه از نظر ايشان اهميتي نداشت و ايشان معتقد بود مي‌تواند به تنهايي در پشت سر تيم به صعود ادامه دهد. گفتگو و مشاجره در اين باره به داد و فرياد انجاميد و حدودا 15 دقيقه طول كشيد و در نهايت او پذيرفت كه بازگردد. با توجه به شرايط خوب جوي، وجود مسيري مشخص، ساده و برف‌كوبي شده تا كمپ چهار ، اصرار و اقرار ايشان بر داشتن آمادگي و اينکه نيازي به همراهي ديگران در بازگشت به كمپ چهار ندارد، قرار به بازگشت ايشان به تنهايي گذاشته شد. در حاليكه هيچ شكايتي از تهوع، سردرد و عدم هوشياري از طرف آ قاي نعمتي ابراز نشد و از جانب اعضا نيز علائمي مبتني بر آن مشاهده نشده بود؛ جهت كمك و پيشگيري از مشكلات ناشي از خستگي و ارتفاع، توسط آقاي فريديان يك عدد آمپول دگزامتازون به ايشان تزريق گرديد. در حاليكه آقاي سامان نعمتي در همان نقطه مشغول استراحت بود بقيه نفرات به صعود ادامه دادند. پس از اينکه حدود 200متر فاصله بين ايشان و تيم ايجاد شده بود مشاهده شد ايشان به آرامي در حال صعود است. در ساعت 14وضعيت جوي تدريجا تغيير كرده و بارش آغاز شد و هواي ابري اجازه ديد در آن فاصله را نمي‌داد.پنج نفرصعود كننده بين ساعت 16 تا 17 در هواي ابري و بارندگي موفق به صعود قله شده و بلافاصله عازم پايين شدند چرا كه در تماس با كمپ اصلي اطلاع يافتند جبهه هواي نامساعدي در راه است و در همان لحظات در كمپ اصلي بارندگي و رعد و برق جريان داشت. ساعت 30/17 دوباره هوا باز شده و بارش متوقف شد. حدود ساعت 19 آقاي نعمتي در مكاني كه تقريبا صبح اعضا از ايشان جدا شده بودند در فاصله اي كمتر از 100متر زير پاي فرود روندگان در حال حركت مشاهده شد. در اين هنگام ارتباط مختصري با تكان دادن دست بين آقاي فريديان و آقاي نعمتي برقرار شد. به جهت استراحت و همچنين جلوگيري از گسيختگي تيم و رسيدن افراد پشت سر، آقاي فريديان حدود 10دقيقه در پشت يك سنگ توقف نمود. پس از شروع مجدد فرود، آقاي نعمتي ديگر در مكان قبلي مشاهده نمي‌شد اما در مسير فرود و در پايين دست علائمي از جاي پا روي برف مشاهده مي‌شد كه با توجه به بارش برف در چند ساعت قبل و تغيير چهره منطقه نمي‌توانست جاي پاي صبح بوده و مسلما به آقاي سامان نعمتي تعلق داشت . با توجه به نزديك شدن تاريكي و فاصله‌اي كه بين فرود روندگان ايجاد شده بود تقريبا در حوالي مكاني كه آخرين بار آقاي نعمتي مشاهده شده بود توقف طولاني اتفاق افتاد. در اينجا بين آقاي احسان پرتويي نيا با گروه فاصله زيادي ايجاد شده بود به شكلي كه براي برقراري ارتباط مجبور به فرياد زدن بودند. آقاي پرتويي نيا هر بار اعلام مي‌نمود كه مشكلي نيست و بزودي پايين خواهد آمد ولي اين وضعيت حدود يك ساعت طول كشيد و در اين مدت حدود ده بار اين گفتگو با حداكثر صدا بين آقاي احسان پرتويي‌نيا و افراد گروه اتفاق افتاد.

پس از ملحق شدن آقاي پرتويي‌نيا فرود در تاريكي شروع شد و در بخش‌هاي برفي سعي مي شد که جاي پاي آقاي نعمتي دنبال شود تا اينكه با رسيدن به يك رگه ي سنگي، جاي پاي ايشان به آخر رسيد و از آن پس ديگر نشانه‌اي از ايشان مشاهده نشد. با توجه به عريض بودن دره اي که ادامه مسير در آن پي گرفته مي شد به نظر مي‌رسيد كه آقاي نعمتي پس از آن رگه ي سنگي از نقطه اي ديگر از آن دره ي وسيع بايد به پايين مراجعت كرده باشد، البته شايان ذکر است که تا اين زمان اعضا بالغ بر 20 ساعت فعاليت مدام داشتند و با مشکلاتي نظير خستگي، ارتفاع بالا، بي خوابي، تشنگي و پيمايش در تاريکي دست به گريبان بودند و با توجه به اينکه هنوز علائم خطري مشاهده نشده بود تصميم به ادامه ي مسير گرفته شد. در ارتفاع حدود 7300متري، مسير از يك گلوگاه عبور مي‌كرد که قاعدتا مي بايست رد پاي آقاي نعمتي در آن ديده مي شد. با توجه به نبود نشانه‌اي، نخستين ترديدها در مورد وضعيت ايشان جوانه زد در حاليكه 24 ساعت از ترك چادرها مي‌گذشت و استقرار يك جبهه هواي بارش‌زا و طوفاني در منطقه وضعيت را دشوارتر از پيش مي کرد. 28/4/87ادامه مسير تا كمپ چهار پيمايش مسير كم شيب "كاسه بازين" بود كه در بارش برف و کولاک و انجام شد. ساعت 3 نخستين افراد به كمپ چهار رسيدند و مطمئن شدند كه آقاي سامان نعمتي در آنجا حضور ندارد. شرايط جوي به شكلي بود كه يك ساعت طول كشيد تا به بقيه افراد گروه پيدا شدن كمپ چهار اطلاع داده شود. سه نفر از اعضاي تيم به علت طولاني شدن جستجو، در انتظار روشنايي صبح بيواك كرده بودند. بارش تا ساعت 10صبح ادامه داشت. دراين مدت افراد كه روز گذشته فعاليت 28ساعته‌اي را پشت سر گذاشته بودند به استراحت پرداختند. در تمامي تماس‌ها با كمپ اصلي از آن طرف هشدار داده مي‌شد كه جبهه هواي نامساعد که از ديشب مستقر شده در حال تقويت است و ادامه ي بارش تا يك هفته ادامه خواهد داشت. با توجه به شرايط مذكور و همچنين خستگي و فرسودگي اعضا كه عملا توان صعود مجدد و جستجو يا امداد را نداشتند مقرر شد كه تيم در همان روز كمپ 4 را به سمت پايين ترك نمايد ولي يك تخته چادر با تجهييزات كامل و همچنين يك عدد بي‌سيم در آنجا باقي بگذارد تا سامان بتواند در صورت بازگشت از آن استفاده نموده و با تيم و يا كمپ اصلي تماس برقرار كند.در ساعت 16 كمپ چهار ترك شد در حاليكه از همين حدود بارش قطع شده و از شدت طوفان و ابر كاسته شده بود. ساعت 30/20 تيم به محل كمپ 3 رسيد و چادرها را برقرار كرد. در اين شب افرادي كه در كمپ اصلي حضور داشتند نوري را كه به نظر مي‌آمد از چراغ پيشاني سامان باشد ر در ارتفاع حدودا 7400متري درمكاني خارج از مسير صعود تيم ديدند كه خاموش و روشن مي‌شد. اين مسئله سريعا به تيم اطلاع داده شد و طي بحث و بررسي عمليات امدادي به شرح زير طراحي و اعلام گرديد."دو نفر باربر ارتفاع به نامهاي نثارحسين و علي كه در هفته‌هاي گذشته قله ي نانگاپاربات را از مسير نرمال صعود كرده‌ و به آن آشنا هستند توسط هلي‌كوپتر بلند پرواز در مسيري كه سامان در آن قرار دارند پياده شوند و به كمك او بروند"

منبع : www.Iranianchallengers.com

۱۳۸۷/۰۶/۲۴

صعود یک روزه دماوند جنوبی از کرج

گزارش برنامه : ثروتیان
بالاخره زمان اجرای برنامه ای که چندی ذهنم را اشغال کرده بود فرا رسید . قرار روز سه شنبه در جلسه هفتگی گروه وزمان حرکت روز جمعه اعلام شد .ولی فردا به علت مشکلاتی که بعضی از بچه ها داشتند و نیز داشتن یک روز تعطیل پس از صعودی سنگین تصمیم گرفتیم برنامه را روز پنج شنبه اجرا کنیم . ساعت 4 صبح روز پنج شنبه تیم اول ( کتابی ، رضا مزروعی ، علی عبادی و من) از کرج حرکت می کنیم و تیم بعدی (امیر مقیمی ، احسان پرتوی نیا و عیسی قره چوری) با نیم ساعت تاخیر پس ازما راهی می شوند. جاده هراز خلوت است و رانندگی لذت بخش . درساعت 6 صبح به پلور رسیده واز آنجا به طرف جاده رینه و در نهایت از مسیر جاده خاکی ساعت 45/6 به مسجد می رسیم . هوا نیمه ابری و سرد است . پس ازپوشیدن لباس گرم و برداشتن کوله هایی سبک ساعت 15/7 مسجد را با ازدحام کوهنوردانی که تازه از خواب بیدار شده اند ، پشت سر می گذاریم .آسمان کاملا گرفته است وبه سختی حوالی بارگاه سوم دیده می شود . در طول مسیر و نزدیکیهای رودخانه دوم بچه های تیم بعدی نیز به ما ملحق می شوند.تیم هفت نفره ما در ساعت 10 و در یک هوای کاملا ابری و مه گرفته ، توام با باد شدید به پناهگاه بارگاه سوم می رسیم . آنجا چند تیم در حال استراحت و منتظر هوای خوب برای صعود هستند .

پس از استراحتی در پناهگاه و تجدید قوا 3 نفر از بچه ها در پناهگاه مانده و ما 4 نفری ( رضا ،علی ،امیر و من ) در ساعت 30/11 به طرف قله حرکت می کنیم .هرچه به طرف بالا می رویم بر شدت وزش باد سرد افزوده می شود . به علت باد شدید و سردی هوا چند تیم از وسط راه قله در حال برگشت هستند . شب قبل حدود 10 سانتی متر برف باریده بود . به نزدیکی آبشار یخی می رسیم .
در طی صعود لحظاتی مسیر دیده می شود ولی دوباره زیر مه غلیظی فرو میرود . ما همچنان به آرامی به صعود خود ادامه می دهیم . شرایط کاملا زمستانی است و پس از چند ماه دیدن بارش برف بسیار لذت بخش است ومن احساس بسیار خوبی دارم . قبل از رسیدن به قله مدت کوتاهی در گردبادی از گاز گوگرد گرفتار می شویم ، احساس خفگی شدیدی به ما دست می دهد که سریعا خود را از مسیرگازبدبوی گوگرد و به گونه ای خشم دماوند دور می کنیم . درنهایت ساعت 30/4 عصربه قله با وقار و با ابهت دماوند می رسیم . در سرمای بسیار شدید قله فقط فرصتی پیش می آید که چند عکس گرفته و سریعا به پایین سرازیر شویم . به علت استنشاق گاز گوگرد سوزش شدیدی در سینه احساس می کنم . با وجود سوز و سرما ی زیاد و زوزه باد ازهمان مسیر رفت بالاخره در ساعت 8 شب به بارگاه سوم می رسیم .مثل همیشه پناهگاه بارگاه سوم پر بود از همهمه ،ازدحام ، شلوغی ، التماس وگاها" برخورد برای یافتن جایی برای خوابیدن . پناهگاه بزرگ نوبنیاد وتازه افتتاح شده نیز چراغانی ولی افسوس برای کوهنوردان همچنان غیر قابل استفاده . چای داغ و لقمه ای نان و استراحتی کوتاه . با بقیه کوهنوردان که در تاریکی در کیسه خواب گرم آرمیده اند خداحافظی کرده و 7 نفری در تاریکی شب و با بدرقه باد که امانمان را بریده ، ساعت 9 شب به طرف مسجد سرازیر می شویم . از آنجا پس از پذیرایی با آش رشته از خودمان درگردنه امامزاده هاشم ، در ساعت 3 صبح به کرج می رسیم